گروهی از پستانداران دریایی رازیانه، گیاه علفی خوشبو دارویی با برگ های ریز و گل های چتری زرد رنگ که دانه های ریز و معطر آن مصرف چاشنی غذا دارد بادیان، رازیان، وادیان، رازنج، رازیانج، رازیام، بادتخم، برهلیا
گروهی از پستانداران دریایی رازیانه، گیاه علفی خوشبو دارویی با برگ های ریز و گل های چتری زرد رنگ که دانه های ریز و معطر آن مصرف چاشنی غذا دارد بادیان، رازیان، وادیان، رازِنَج، رازیانَج، رازیام، بادتُخم، بَرهِلیا
ناحیتی است (به حدود ماوراءالنهر) و از در تبت بدانجا شوندو رختجب دهی است از این ناحیت و اندر وی گبرکان وخی اند و سکاشم شهری است مستقر ملک و خان و از حدود وی روی نمدزین و تیروخی خیزد. و خمداد که بتخانه های وخیان در آنجاست از این ناحیت است. (از حدود العالم)
ناحیتی است (به حدود ماوراءالنهر) و از در تبت بدانجا شوندو رختجب دهی است از این ناحیت و اندر وی گبرکان وخی اند و سکاشم شهری است مستقر ملک و خان و از حدود وی روی نمدزین و تیروخی خیزد. و خمداد که بتخانه های وخیان در آنجاست از این ناحیت است. (از حدود العالم)
دهی است از دهستان سامن شهرستان ملایر که در 27 هزارگزی جنوب آن شهر و 8 هزارگزی راه شوسۀ ملایر به بروجرد واقع است، ناحیه ای است مسطح، معتدل با 752 تن سکنه که از آب چشمه مشروب میشود، محصول آنجا غلات دیم و شغل اهالی زراعت و اشتغال به صنایع دستی و قالی بافی است، این دهکده دارای راه اتومبیل رو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی است از دهستان سامن شهرستان ملایر که در 27 هزارگزی جنوب آن شهر و 8 هزارگزی راه شوسۀ ملایر به بروجرد واقع است، ناحیه ای است مسطح، معتدل با 752 تن سکنه که از آب چشمه مشروب میشود، محصول آنجا غلات دیم و شغل اهالی زراعت و اشتغال به صنایع دستی و قالی بافی است، این دهکده دارای راه اتومبیل رو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
نامی که مورخان یونان به پادشاهان ایرانی که نامشان بهرام بوده است میداده اند. (قاموس الاعلام ترکی). کلمه بهرام در اوستا ورثرغن (و ر غ ن بوده است که در پهلوی ورهران شده و بعدها بصورت وهرام و سپس بهرام درآمده و واران صورتی از آن است یاقوت گوید: از دهکده های تبریز است و در یک فرسنگی آن است، (از معجم البلدان)
نامی که مورخان یونان به پادشاهان ایرانی که نامشان بهرام بوده است میداده اند. (قاموس الاعلام ترکی). کلمه بهرام در اوستا ورثرغن (وَ رِ غ َ ن َ بوده است که در پهلوی ورهران شده و بعدها بصورت وهرام و سپس بهرام درآمده و واران صورتی از آن است یاقوت گوید: از دهکده های تبریز است و در یک فرسنگی آن است، (از معجم البلدان)
قصبه ای است جزء دهستان جاسب از بخش دلیجان شهرستان محلات که در 24 هزارگزی شمال خاوری دلیجان واقع شده است، ناحیه ای است کوهستانی سردسیر ودارای 1800 تن سکنه و 8 رشته قنات میباشد، محصول آن غلات، سیب زمینی، گردو، بادام، انگور و زردآلو و شغل اهالی بیشتر زراعت و باغبانی و کرباس بافی است و صندوق پست دارد، هفته ای سه پست آن به دلیجان به وسیلۀپیک سوار حمل میشود، بهداری و پزشک و داروی دولتی ودبستان هم دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
قصبه ای است جزء دهستان جاسب از بخش دلیجان شهرستان محلات که در 24 هزارگزی شمال خاوری دلیجان واقع شده است، ناحیه ای است کوهستانی سردسیر ودارای 1800 تن سکنه و 8 رشته قنات میباشد، محصول آن غلات، سیب زمینی، گردو، بادام، انگور و زردآلو و شغل اهالی بیشتر زراعت و باغبانی و کرباس بافی است و صندوق پست دارد، هفته ای سه پست آن به دلیجان به وسیلۀپیک سوار حمل میشود، بهداری و پزشک و داروی دولتی ودبستان هم دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
قریه ای است از مضافات مرو شاهجان، (برهان)، قریه ای است از مضافات مرو، (آنندراج) (انجمن آرا) (فرهنگ جهانگیری)، قریه ای است از قرای مرو و آن غیر از ما جان است و این قریۀ ابی مسلم خراسانی صاحب الدوله است، (از معجم البلدان) : درویشی ... بدریافت قدم مبارک خواجه آمد، با او هیچ التفات نکردند و فرمودند خلق ماخان بواسطۀ تو زیان زده شده اند ... تا مادام که او به ماخان نخواهد رفت و به نسبت خلق آن موضع تفریح نخواهد کرد تا آن خلق از زیان بیرون آیند او را به ما راه نیست، (انیس الطالبین ص 109 و 110)، چون به ماخان رسیدم احوالی شگرف از برکت توجه به حضرت خواجه ظاهر شد پس از آن موضع بطرف سرخس روان شدم، (انیس الطالبین ص 217)، حضرت خواجۀ ما قدس اﷲ روحه از سرخس به ماخان آمدند، (انیس الطالبین ص 220)، خواجۀ ما قدس اﷲ روحه مرابا حضرت درویش اسماعیل در ماخان به هیزم آوردن فرستادند، (انیس الطالبین، ص 221)، رجوع به ماخوان شود
قریه ای است از مضافات مرو شاهجان، (برهان)، قریه ای است از مضافات مرو، (آنندراج) (انجمن آرا) (فرهنگ جهانگیری)، قریه ای است از قرای مرو و آن غیر از ما جان است و این قریۀ ابی مسلم خراسانی صاحب الدوله است، (از معجم البلدان) : درویشی ... بدریافت قدم مبارک خواجه آمد، با او هیچ التفات نکردند و فرمودند خلق ماخان بواسطۀ تو زیان زده شده اند ... تا مادام که او به ماخان نخواهد رفت و به نسبت خلق آن موضع تفریح نخواهد کرد تا آن خلق از زیان بیرون آیند او را به ما راه نیست، (انیس الطالبین ص 109 و 110)، چون به ماخان رسیدم احوالی شگرف از برکت توجه به حضرت خواجه ظاهر شد پس از آن موضع بطرف سرخس روان شدم، (انیس الطالبین ص 217)، حضرت خواجۀ ما قدس اﷲ روحه از سرخس به ماخان آمدند، (انیس الطالبین ص 220)، خواجۀ ما قدس اﷲ روحه مرابا حضرت درویش اسماعیل در ماخان به هیزم آوردن فرستادند، (انیس الطالبین، ص 221)، رجوع به ماخوان شود
متملق، چاپلوس، با زرنگی و زیرکی، حقه باز، لافی، لاف زن، شارلاتانی در گفتار، زبان بازی، آنکه به تندی و چابکی گوید در فریفتن تو آنچه در دل ندارد، خوش محاوره، زبان آور، خوش آمدگو
متملق، چاپلوس، با زرنگی و زیرکی، حقه باز، لافی، لاف زن، شارلاتانی در گفتار، زبان بازی، آنکه به تندی و چابکی گوید در فریفتن تو آنچه در دل ندارد، خوش محاوره، زبان آور، خوش آمدگو
دهی است از دهستان جمع آبرود جزء بخش مرکزی شهرستان دماوند که در 17 هزارگزی جنوب دماوند و یک هزارگزی غربی راه فرعی دماوند به گیلان واقع است، ناحیه ای است کوهستانی، سردسیر که سکنۀ آن 600 تن و مذهب اهالی آن شیعه است از سرچشمۀ رود جمع آبرود مشروب میشود، محصول آن غلات، بنشن، لوبیا، سیب زمینی و قیسی و شغل اهالی زراعت است، بقعۀ امامزاده قاسم در آنجاست و راه آن مالرو است، با ماشین هم میتوان به آن نقطه رفت، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی است از دهستان جمع آبرود جزء بخش مرکزی شهرستان دماوند که در 17 هزارگزی جنوب دماوند و یک هزارگزی غربی راه فرعی دماوند به گیلان واقع است، ناحیه ای است کوهستانی، سردسیر که سکنۀ آن 600 تن و مذهب اهالی آن شیعه است از سرچشمۀ رود جمع آبرود مشروب میشود، محصول آن غلات، بنشن، لوبیا، سیب زمینی و قیسی و شغل اهالی زراعت است، بقعۀ امامزاده قاسم در آنجاست و راه آن مالرو است، با ماشین هم میتوان به آن نقطه رفت، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)