جدول جو
جدول جو

معنی دواخانه

دواخانه
داروخانه، جای فروش دارو برای بیماران
تصویری از دواخانه
تصویر دواخانه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با دواخانه

دواخانه

دواخانه
داروخانه. (لغات فرهنگستان). دوافروشی. داروفروشی. آنجا که دارو فروشند. دکان داروفروشی
لغت نامه دهخدا

دودخانه

دودخانه
کوره. تنوره: و به تنور اندر نهند یا به دود خانه آبگینه گران. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) ، دودمان و خانواده. (ناظم الاطباء) (برهان) (از فرهنگ جهانگیری). خاندان و دوده. (آنندراج) :
ایا ستوده به تو دود خانه نبوی
جهان گرفته به عزم صواب و رای قوی.
سوزنی.
، نژاد. (ناظم الاطباء). تبار. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

دواتخانه

دواتخانه
جایی که دوات و قلمدان در آن نگاه می داشتند. جایی بوده است که اسناد دولتی را می نهاده اند از قبیل بایگانی و ضبط سلطنتی و محل نگهداری فرمانها و نامه های مهم: نبشت (خواجه احمد حسن) ... و آن را به دواتخانه انداخت. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 686). سلطان ماضی خوارزم بگرفت و کاغذها و دواتخانه بازنگریست. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 686). سوگندنامه ها به دواتخانه بنهادند. (تاریخ بیهقی). خواجه (احمد حسن) گفت فرمانبردارم... بازگشت سوی خانه و مواضع با وی بردند و سوگندنامه به دواتخانه بنهادند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 149)
لغت نامه دهخدا