جدول جو
جدول جو

معنی وابن - جستجوی لغت در جدول جو

وابن
(بِ)
احد. یکی. گویند ما فی الدار وابن (ای احد) ، کسی نیست در سرای. در خانه کسی نیست. وکذا ما فی الدار وابر. (تاج العروس) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). در مقام نبودن کسی در جایی ذکر شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وابل
تصویر وابل
ویژگی باران تند و شدید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وارن
تصویر وارن
آرنج، محل اتصال بازو و ساعد از طرف بیرون، مفصل میان ساعد و بازو، برای مثال زمانی دست کرده جفت رخسار / زمانی جفت زانو کرده وارن (آغاجی - شاعران بی دیوان - ۱۹۵)
فرهنگ فارسی عمید
هر یک از بخش های تشکیل دهندۀ قطار که به وسیلۀ لوکوموتیو روی خط آهن حرکت می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غابن
تصویر غابن
خدعه کننده در خرید و فروش، مغبون کننده، کسی که در کار سستی کند، سست کار
فرهنگ فارسی عمید
(بِ)
سخت، کسی که دروغ بربافد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
کاه دهنده. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
در اصطلاح بنایان، محل تقاطع دو دیوار
لغت نامه دهخدا
(لَ بِ)
جمع واژۀ لابنه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تابن
تصویر تابن
کاه دهنده کاه دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وابر
تصویر وابر
کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زابن
تصویر زابن
دیو سرکش، چاووش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واژن
تصویر واژن
مهبل، رحم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وارن
تصویر وارن
باژگونه وارونه، نحس شوم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وابل
تصویر وابل
باران تند و شدید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واتن
تصویر واتن
گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شابن
تصویر شابن
چپل کودک فربه و تنبل (گویش گیلکی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واگن
تصویر واگن
اطاقک چرخدار راه آهن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واجن
تصویر واجن
سنگلاخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وابص
تصویر وابص
درخشان
فرهنگ لغت هوشیار
وا کننده باز کننده. یا در واکن. ابزاری که در قوطی و بطری و مانند آنرا باز کند. یا در بطری واکن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واهن
تصویر واهن
رگ دوش، سست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لابن
تصویر لابن
شیر دار، شیر خوراننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کابن
تصویر کابن
مبلغی که بهنگام عقد نکاح بذمه مرد مقرر شود مهر: (این جهان نو عروس را ماند رطل کابینش گیر و باده بیار) (خسروی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غابن
تصویر غابن
سستکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طابن
تصویر طابن
زیرک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حابن
تصویر حابن
شکم آماسیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خابن
تصویر خابن
دروغباف، سخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وابط
تصویر وابط
فرو مایه، ترسو، افتنده فرود آینده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وابند
تصویر وابند
((بَ))
محل تقاطع دو دیوار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تابن
تصویر تابن
((بِ))
کاه دهنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وابل
تصویر وابل
((بِ))
باران تند و شدید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وابط
تصویر وابط
((بِ))
ضعیف، سست رأی، خسیس، فرومایه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از واگن
تصویر واگن
((گُ))
هر یک از اطاق های قطار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وارن
تصویر وارن
((رَ یا ر))
آرنج، مرفق
فرهنگ فارسی معین