- وابط
- فرو مایه، ترسو، افتنده فرود آینده
معنی وابط - جستجوی لغت در جدول جو
- وابط ((بِ))
- ضعیف، سست رأی، خسیس، فرومایه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بندها
پیوند ها
ارتباط، رفت و آمد، مراوده، معاشرت و آمیزش
ضابطه، قاعده، دستور، نظم، آیین، رسم
رابطه، آنچه دو تن یا دو چیز را به هم پیوستگی و ارتباط می دهد، علاقه بین دو تن یا دو چیز، علاقه، پیوند، ربط دهنده، پیونددهنده
جمع ضابطه
میانجی، وابسته
ربط دهنده، واسطه میان دو نفر یا دو چیز
کسی که بیراهه می رود
چپندر پوشی، زیر بغل گرفتن، پناه دادن
غبطه برنده، رشک برنده، آرزومند به حال کسی بی آنکه زوال نعمت او را بخواهد
ویژگی باران تند و شدید
در میان، آنچه در میانه باشد مثلاً حد واسط، کسی که در وسط نشسته باشد
واسطه میان دو تن یا دو چیز، ربط دهنده، پیوند دهنده، آنچه دو یا چند کلمه یا جمله را به هم پیوند می دهد، راهب، زاهد و حکیم از دنیا بریده
حفظ کننده، نگه دارنده، حاکم، قائد، قوی، نیرومند، باهوش
فراهم آورنده، نگاهدارنده چیزی
دروغگوی
آرزومند، رشک برنده
درخشان
کسی
باران تند و شدید
میانجی، نشیننده در میان قوم
فرود آورنده، نازل شونده
فرودآینده
کسی که بدون بصیرت به کاری می پردازد یا به بیراهه می رود، خبط کننده
زیر بغل خش شکوفه
جمع حرف ربط، واژگان پیوند گر چون: هست است با