- هیع(کَبْوْ)
گسترده گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). بر روی زمین پهن و گسترده شدن. (از اقرب الموارد) ، نالیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) ، گرسنه شدن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) ، طپیدن. (منتهی الارب) ، تنگ دل شدن، گداخته شدن ارزیز. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، به ستم قی نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج). قی کردن. (اقرب الموارد) ، خواهش آب نمودن شتر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ازاقرب الموارد) ، بددل شدن. (المصادر زوزنی). ترسیدن و فزع و بی تابی کردن. (از اقرب الموارد). بددلی کردن. (تاج المصادر). بددل گشتن، سخت حریص شدن، تیز رفتن آنچه بریزند بر زمین از آب و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج)
