تابع و پیرو. ج، شُیَعاء. گویند: هم شیعاء، ای کل واحد شیع لصاحبه. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از آنندراج) ، شریک، گویند: هذا شیع هذا، یعنی این شریک است در امری مشاع با وی. (از اقرب الموارد)
شیربچه. ج، اَشْیاع. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، بچۀ دوم که در میان او و بچۀ اول، دیگری زاده نشده باشد. گویند: هذا شیع هذا، مثل و مانند، مقدار و اندازه. گویند: اقام فلان شهراً او شیعه. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، به معنی شوع است. (منتهی الارب). رجوع به شوع شود، عده و مقدار و مدت: آتیک غداً او شیعه، ای بعده بمقدار و مده. (از ناظم الاطباء)
شیوع. مشاع. مشاعه. شیعان. شیعوعه. ظاهر و هویدا گردیدن چیزی. (ناظم الاطباء). آشکار شدن خبر. (از منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی) (دهار). آشکار شدن و فاش شدن. (آنندراج) ، آشکار و هویدا کردن چیزی: شعت بالشی ٔ، پر کردن آوند را: شاع الاناء، شاعکم السلام، مثل علیکم السلام است، یعنی صاحب و رفیق باد شما را سلامت و تابع و پیرو و لازم غیرمفارق باد، و یا پر کند شما را سلامت. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)