جدول جو
جدول جو

معنی هکش - جستجوی لغت در جدول جو

هکش
بکش، بزن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تکش
تصویر تکش
(پسرانه)
نام یکی از پادشاهان سلسله خوارزمشاهیان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تکش
تصویر تکش
هستۀ انگور، دانۀ انگور، تکسک، تکیز، تکس، تکژ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هوش
تصویر هوش
توانایی ذهنی برای انجام هر نوع فعالیت منطقی، حافظه، عقل، خرد، فهم، شعور
هوشیار
جان، روان، جوهر و اصل هر چیز
مرگ، موت، هلاک، برای مثال ورا هوش در زاولستان بود / به دست تهم پور دستان بود (فردوسی - ۵/۲۹۷)
زهر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چکش
تصویر چکش
آلت آهنی با دستۀ چوبی شبیه تیشه برای کوبیدن چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هیش
تصویر هیش
هیچ، ناچیز، اندک، بیهوده، معدوم، هر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تکش
تصویر تکش
استخوان و تخم انگور هسته انگور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هکه
تصویر هکه
جستن گلو فواق. توضیح سکسکه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرش
تصویر هرش
دفعه مره. یایک هرش. یک دفعه یک بار: (یک هرش باید بریم (برویم) آنجا یک هرش هم برگردیم)
فرهنگ لغت هوشیار
خوبی دلپذیری، ششمار از بیماری ها بیماری باریک، لاغری نام مرغی باشد مردارخوارتوضیح باماخذی که دردست است این مرغ شناخته نشد. توضیح چنانچه بالاخص نام مرغ مردارخوار را درنظربگیریم مراردکرکس است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هجش
تصویر هجش
نرم راندن، بر آغالانیدن، آرزو بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ککش
تصویر ککش
تره تیزک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عکش
تصویر عکش
حمله کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هکف
تصویر هکف
شتاب کردن در رفتن یا دویدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حکش
تصویر حکش
گرد آوردن، ترنجیدن، ستم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هکک
تصویر هکک
جستن گلو فواق. توضیح سکسکه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکش
تصویر اکش
ترکی بسیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چکش
تصویر چکش
افزاری باشد برای زرگران و آهنگران و مسگران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زکش
تصویر زکش
لذت و طعم زمخت را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هیش
تصویر هیش
هیچ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هوش
تصویر هوش
زیرکی و آگاهی وشعور و عقل و فراست را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دکش
تصویر دکش
در اصطلاح عامیانه، شخص سست و بلند قد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هکل
تصویر هکل
سماروغ
فرهنگ لغت هوشیار
((چَ کُّ))
وسیله ای آهنین با دسته ای چوبی که با آن آهن یا میخ و امثال آن را می کوبند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دکش
تصویر دکش
((دَ کِ))
سست و بلند قد (شخص)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هکف
تصویر هکف
((هَ کَ))
بیهوده، بی فایده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هرش
تصویر هرش
((هِ رِ))
دفعه، مرتبه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هوش
تصویر هوش
مرگ، موت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هوش
تصویر هوش
ذهن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پکش
تصویر پکش
انفجار، منفجر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اکش
تصویر اکش
بسیار
فرهنگ واژه فارسی سره
نوعی خورشت کدو، کدو را آب پز کرده، پس از خشک شدن آب دیگ، آن
فرهنگ گویش مازندرانی
کشمکش، دعوا
فرهنگ گویش مازندرانی
گزیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
به یکباره چیزی را به سوی خود کشیدن، با دست یا چوب به کسی ضربه ی محکم زدن، چوب یا میله ای را از
فرهنگ گویش مازندرانی