معنی پکش
- پکش
- انفجار، منفجر
واژههای مرتبط با پکش
تکش
- تکش
- نام یکی از پادشاهان سلسله خوارزمشاهیان
پخش
- پخش
- پهن شدن بر اثر فشار
دکش
- دکش
- در اصطلاح عامیانه، شخص سست و بلند قد
اکش
- اکش
- بسیار
پوش
- پوش
- آنولپ
پخش
- پخش
- توزیع
پاش
- پاش
- پاشیدن برافشاندن، امراز (پاشیدن)، در کلمات مرکب مانند گهرپاش. نمک پاش عطر پاش آب پاش گلاب پاش زر پاش مخفف پاشنده است، پریشان افشان
پاکش
- پاکش
- آنچه بر آن سوار شوند چون اسب و خر و اتومبیل و درشکه و غیره چاروا مرکوب مطیه
زکش
- زکش
- لذت و طعم زمخت را گویند
