جدول جو
جدول جو

معنی هوی - جستجوی لغت در جدول جو

هوی
کلمۀ تنبیه، ترس، بیم، برای مثال همه چشم پرآب و دل پر ز هوی / به طوس سپهبد نهادند روی (فردوسی - ۳/۵۹ حاشیه)
تصویری از هوی
تصویر هوی
فرهنگ فارسی عمید
هوی
افسوس، ترس و بیم و دم و نفس و آه
تصویری از هوی
تصویر هوی
فرهنگ لغت هوشیار
هوی
((هَ وا))
میل، خواهش، عشق، جمع اهواء
تصویری از هوی
تصویر هوی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هویت
تصویر هویت
چبود، نام و نشان، کیستی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هویت
تصویر هویت
آنچه از نام، نام خانوادگی، نام پدر و ویژگی های دیگر که شخص بدان ها شناخته می شود، حقیقت شیء یا شخص که مشتمل بر صفات جوهری او باشد، شخصیت، ذات، هستی، وجود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هویت
تصویر هویت
شخصیت، ذات هستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هویت
تصویر هویت
((هُ و یَّ))
شخصیت، ذات، حقیقت چیز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هویت
تصویر هویت
Identity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
особистість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
เอกลักษณ์
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از اهوی
تصویر اهوی
دوست داشتنی دلخواه تر
فرهنگ لغت هوشیار
ورنی، گایخواه منسوب به شهوت. یا قوه شهوی (شهویه)، آنست که قوه باعثه را به جانب امر مطبوع و لذیذی بر انگیزد، میل به جماع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهوی
تصویر شهوی
((شَ هَ))
منسوب به شهوت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هویدا
تصویر هویدا
(پسرانه)
آشکار و نمایان، روشن، آشکار، نمایان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هویار
تصویر هویار
(دخترانه)
یار خوب و خوش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هویدا
تصویر هویدا
واضح، عیان
فرهنگ واژه فارسی سره