جدول جو
جدول جو

معنی هوقه - جستجوی لغت در جدول جو

هوقه
(هََ قَ)
اوقه. گروه. (منتهی الارب) ، گودالی که در آن آب گرد آید و گل بسیار باشد. ج، هوق. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هوده
تصویر هوده
(دخترانه)
راست، درست
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هوژه
تصویر هوژه
چکاوک، پرنده ای کوچک و خوش آواز شبیه گنجشک با تاج کوچکی بر روی سر
چکاو، چکوک، چاوک، ژوله، جل، جلک، خجو، خاک خسپه، نارو، قبّره، قنبره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هوده
تصویر هوده
سود و فایده، راست و درست، حق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طوقه
تصویر طوقه
آنچه شبیه طوق یا چنبر باشد، طوق مانند مثلاً طوقۀ یقه، طوقۀ چاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هوبه
تصویر هوبه
شانه، دوش، کتف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قوقه
تصویر قوقه
تکمۀ کلاه یا پیراهن و مانند آن، قوقو، برای مثال بر جیب و کله نهند پس تر / آن قوقۀ لعل و گویک زر (خاقانی۱ - ۲۴۵)
جای بی مو از سر انسان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سوقه
تصویر سوقه
مردم فرومایه، مردم بازاری، رعیت
فرهنگ فارسی عمید
(سَ هََ)
ترک مبالغه کردن در کار و سخن، آراستن و نیکو کردن خود را به چیزی که ندارد، آنچه دروی مبالغه نکرده شود از سخن و کار. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اوقه
تصویر اوقه
گروه مردم مغاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هوذه
تصویر هوذه
سنگخواره ماده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوقه
تصویر بوقه
رگبار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هوشه
تصویر هوشه
گروه در آمیخته، آشوب پریشانی
فرهنگ لغت هوشیار
معین یکباره آن را بر گرفته از تول انگلیسی دانسته و بار دگر از خاولی ترکی که برابر با پارچه پرز دار است عمید حوله را نیاورده و هوله را پارسی دانسته هوله آبچین خشک (گویش تهرانی) پارچه پرزدار. دارای خاو دارای پرز. توضیح بعضی احتمال داده اند این کلمه از کلمه عربی حله گرفته شده لکن با مراجعه بمعانی حله و موارد استعمال آن در متون لغت و نظم و نثر نادرست بودن این احتمال معلوم میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوقه
تصویر سوقه
رعیت، مردم فرومایه
فرهنگ لغت هوشیار
دوش کتف. توضیح این کلمه بصورت هوبر و هوبیه ضبط شده. لقب شاپور ذوالاکتاف را هویه سنبا نوشته اند. حمزه اصفهانی در سنی ملوک الارض آرد: شاپور ذوالاکتاف وسموه شاپورویه سنبا هویه اسم لکتف و سنباای نقاب. قیل له ذلک لانه لما غزا العرب کان ینقب اکتافهم فی، جمع بین کتفی الرجل منهم بحلقه ویسبیه فسمته الفرس بهذاالاسم وسمته العرب ذوالاکتاف. درمجلم التواریخ والقصص آمده: واورا (شاپور را) عرب ذوالاکتاف لقب کردند زیر اکتفهای عرب سوراخ کرد وحلقه آهنین درآن کشید بعد از آنکه بی اندازه قتل کرد پارسیان او را شاپور هویه سنباخواندندی. کریستنسن نویسد: (مصنفین عرب که نوشته های آنهااز منابع ساسانی اخذ شده بطور کلی لقب شاپور را بلفظ عربی ذوالاکتاف (صاحب شانه ها) ترجمه کرده اند. نلد که برین عقیده است که اصل این لفظ یک لقبی است بمعنی چهارشانه یعنی کسی که بارهای بسیار دولت را میکشد. مع ذلک حمزه اصفهانی ومصنفین دیگر که پیرو او هستند لفظ فارسی این لغت را هوبه سنبا نوشته اند که بمعنی سوراخ کننده شانه ها است نلد که گمان میکند که این لفظ مجعول است و از روی کلمه عربی ذوالاکتاف ساخته شده است. امااینکه بجای کلمه کتف لفظ عتیق فارسی یعنی هوبه را که بمعنی شانه بود آورده اندبنظرمن قول حمزه صحیح است و هو به عینا نقل از کلمه پهلوی شده و معنایی هم که از آن کرده اند مطابق روایات قدیمه است و آنگهی در تاریخ ساسانیان این تنها نوبتی نیست که صحبت ازین مجازات شده باشد، خسرو دوم که نسبت بمنجمان خشمگین گردید آنها را تهدید نمود که استخوان شانه آنها را بیرون خواهد کشید. کلمه سنبا صفت فاعلی (صفت مشبهه) ازسنبیدناست. بمعنی سوراخ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هوده
تصویر هوده
کوهان هودج. حق راستی مقابل بیهوده، سود فایده مقابل بیهوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هویه
تصویر هویه
هویت در فارسی کتامی اویش، هستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هوژه
تصویر هوژه
جل را گویند که چکاوک نیز نامیده میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زوقه
تصویر زوقه
به گونه رمن بان نگاران نگارگربان (بان سقف)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوقه
تصویر جوقه
گروه، مردم، جماعت مردم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوقه
تصویر دوقه
از لاتینی دوشس والاگاه میرو مونث دوق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوقه
تصویر نوقه
کاردانی چیره دستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روقه
تصویر روقه
خوبروی، اندک، برگزیده خوبرویی زیبایی
فرهنگ لغت هوشیار
از طوقه تازی چرخه، چنبره پر گر چنبر چرخه قواره، منطقه میان ریشه و گونه با ساقه گیاه. یا طوقه چاه. حلقه چاه. یا طوقه یقه. زه گریبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوقه
تصویر قوقه
قوقو بنگرید به قوقو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوقه
تصویر لوقه
پاس تسو 24، 1 شبانروز (ساعت) کره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوقه
تصویر جوقه
((قِ))
دسته، گروه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طوقه
تصویر طوقه
((طُ قِ))
حلقه، حلقه فلزی چرخ دوچرخه یا موتورسیکلت که لاستیک روی آن قرار می گیرد، بخش زیرین چاه که دارای قطر و گشادی بیشتر است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قوقه
تصویر قوقه
تکمه گریبان، گوی گریبان، گوگه، گوک، گوکه، گوگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قوقه
تصویر قوقه
((قِ))
تکمه کلاه و پیراهن، قوقو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هوده
تصویر هوده
((د))
درست، حق، سود، فایده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هوبه
تصویر هوبه
((بِ))
شانه، دوش، کتف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سوقه
تصویر سوقه
((قَ یا قِ))
رعیت، مردم فرومایه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هوده
تصویر هوده
نتیجه، سرانجام، فایده، منفعت
فرهنگ واژه فارسی سره