معنی هوده - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با هوده
هوده
- هوده
- کوهان هودج. حق راستی مقابل بیهوده، سود فایده مقابل بیهوده
فرهنگ لغت هوشیار
هوده
- هوده
- هودج. بارگیر، که مرکبی است زنان را: قعده، هوده یا مرکبی دیگر مر زنان را. (منتهی الارب). رجوع به هودج شود
لغت نامه دهخدا