- هورزاد (دخترانه)
- زاده خورشید، خوب زاده، اصیل، شریف
معنی هورزاد - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
در گذشته چون زن آبستنی که زادنش نزدیک بود می مرد او را رد گور می نهادند و شخصی را روی گور می گماشتند ونی یا لوله ای از درون گور به بیرون می گذاشتند تا چون کودک زاده شود صدایش از آن لوله شنیده شود و گور را بشکافند و بیرون آورند. عامه این کودکان را گورزا می گفتند و معتقد بودند که چنین کودکی کوتاه قد خواهد شد، کوتاه قد کوتوله: درخت کوتاهی که مثل گورزا ها رشد نکرده مانده بود دیده میشد
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
شیر بچه، همچون شیر، زاده شیر، شجاع، طبق بعضی از نسخه های شاهنامه نام جارچی انوشیروان پادشاه ساسانی
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
شهزاد، شاهزاده، زاده شهر، نام دختری زیبا که داستانهای هزار و یک شب از زبان او نقل شده است
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
زاده جاوید، بشادی زائیده شده، از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر انوشیروان پادشاه ساسانی
شجاع، دلیر، بچه شیر
آخرین روز در سال کبیسه
روسپی زاده غیرزاده حرامزاده
میرزاده: آمدی روزی بمکتب میرداد کودکی را دید پیش میرزاد. (منطق الطیر)
فرزندی که بافرزند دیگر و تواما زاده شده دو قلو توامان، هم سن کسی که در زاد و را حله وتوشه و ماکول و مشروب شریک شخص باشد
روسپی زاده، غیرزاده، حرامزاده
خورشید
دانه ای به درشتی نخود و قهوه ای رنگ یا سفید که بر تنۀ بعضی درختان می روید و سفت می شود. برخی از انواع آن باعث افزایش شیر مادر می شود، شیرزاده، زادۀ شیر، بچه شیر، کنایه از شجاع، دلیر، برای مثال یا رسول الله جوان ار شیرزاد / غیر مرد پیر سرلشکر مباد (مولوی۱ - ۶۳۹)
خورشید، کره ای سوزان و گازی که زمین و سیارات دیگر منظومۀ شمسی دور آن می گردند و از آن کسب نور و حرارت می کنند، آفتاب
میرزاده، امیرزاده
اهورامزدا، در آیین زردشتی وجودی که صورت ظاهر ندارد و حیات بخش، یکتا، بی همتا، بزرگ و دانای مطلق است، خداوند