- هوام
- حشرات زهردار و موذی
معنی هوام - جستجوی لغت در جدول جو
- هوام
- جمع هامه، خسندگان، خرفستران، جانوران، زهردار، حشرات
- هوام ((هَ مّ))
- جمع هامه. حشرات موذی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
همراه
پایداری
(دخترانه و پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
هنگام طلوع آفتاب، اسم قدیمی سرزمین هورامان (اورامان)، مردم منطقه اورامان، (نگارش کردی: ههورام)
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
ارجمند، دارای مقام و منزلت، دارای فضایل، نام یکی از شعرا و سخنگویان مشهور در آذربایجان
دیرندگی
پایدار شدن، ایستادگی کردن
آب دهان
سیر فروش
قرض و وام
هم شکم، دو چیز با هم همزاد همزاد جنابه، با هم کودکی که با کودک دیگر در یک هنگام زاییده شده باشد همزاد دو قلو. توامان توامین، جمع توائم، جفت (زن و شوهر)، دو چیز همراه
بها و قیمت، بها کردن متاع
وام، قرض، دین، فام، پام
آنچه از سقف یا دیوار خانه فروریزد، آوار،
صدای فروریختن سقف یا بنا، داد و فریاد، جار و جنجال
هوار کشیدن: داد کشیدن، جار و جنجال کردن
هوار زدن: داد کشیدن، جار و جنجال کردن، هوار کشیدن
صدای فروریختن سقف یا بنا، داد و فریاد، جار و جنجال
هوار کشیدن: داد کشیدن، جار و جنجال کردن
هوار زدن: داد کشیدن، جار و جنجال کردن، هوار کشیدن
خوار و ذلیل شدن، خواری، ذلت، سستی و سبکی
کسی که بسیار روزه می گیرد، بسیار روزه گیر
نوعی خوراک که از گوشت گوساله درست می کنند
پایدار شدن، همیشه بودن، ثبات و بقا، همیشگی بودن
گله و رمۀ گاو و گوسفند و اسبان و شتران در حال چریدن
دوقلو، دو بچه که در یک موقع از یک شکم زاییده شوند، هم شکم، همزاد، توأمان، دوبلغانه، جنابه
چیزی که همراه، جفت و در کنار چیز دیگر باشد، مثل زن وشوهر
چیزی که همراه، جفت و در کنار چیز دیگر باشد، مثل زن وشوهر
پادشاه بلندهمت، مرد بزرگ و دلیر و بخشنده،
شیر درنده، ضرغام، شیر شرزه، هژبر، صارم، هزبر، هرماس، شیر ژیان، ریبال، قسوره، اصلان
شیر درنده، ضرغام، شیر شرزه، هژبر، صارم، هزبر، هرماس، شیر ژیان، ریبال، قسوره، اصلان
آنکه یا آنچه چیزی به آن قایم باشد، پایه، ستون، نظام
غلظت، استواری، محکمی، استحکام، محکم کاری، استقامت، ثبات، اطمینان
پایداری، استحکام، صلابت، تأثّل، ثقابت، رصانت، اتقان، اشتداد، رستی، جزالت، ثبوت
پایداری، استحکام، صلابت، تأثّل، ثقابت، رصانت، اتقان، اشتداد، رستی، جزالت، ثبوت
شخصی که روزه بسیار گیرد
همه مردم، جمع عامه
موی که پیشانی و پشت را فرو گیرد گیسو
راستی، عدل
ملامت کننده