جدول جو
جدول جو

معنی هنم - جستجوی لغت در جدول جو

هنم
(هََ نَ)
خرما یا نوعی از آن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
هنم
(هَِ)
دهی است از بخش پاپی شهرستان خرم آباد. دارای 160 تن سکنه، آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و لبنیات است و ساکنان آنجا از طایفۀ پاپی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صنم
تصویر صنم
(دخترانه)
بت، معشوق، دلبر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هرم
تصویر هرم
پیر، فرتوت، کهن سال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غنم
تصویر غنم
گلۀ گوسفند، گوسفندان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هند
تصویر هند
راه، طریق، هنجار، قاعده و قانون، برای مثال گشاده بر ایشان و بر کار من / به هر نیک و بد هند و هنجار من (فردوسی - لغت نامه - هند)
وجود دارند، هستند، برای مثال از مرد خرد پرس ازیرا / جز تو به جهان خردوران هند (ناصرخسرو - ۲۴)
در فوتبال برخورد دست هر یک از بازیکنان غیر از دروازه بان به توپ که خطا محسوب می شود، Hand به معنای دست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صنم
تصویر صنم
بت، مجسّمه ای از جنس سنگ، چوب، فلز یا چیز دیگر به شکل انسان یا حیوان که بعضی اقوام پرستش می کنند، بد، ژون، فغ، آیبک، بغ، طاغوت، جبت، وثن، شمسه، ایبک
دلبر، معشوق زیبا، لعبت، سرو خوش رفتار، چشم و چراغ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هنج
تصویر هنج
هنجیدن، هنجنده، پسوند متصل به واژه به معنای کشندهبرای مثال کمندی عدو هنج از بهر کین / فرو هشته چون اژدهایی ز زین (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۸۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هرم
تصویر هرم
جسم مخروطی شکل که قاعدۀ آن مثلث یا مربع یا کثیر الاضلاع باشد و وجوه جانبی آن مثلث هایی باشند که همه به یک راس مشترک منتهی شوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هرم
تصویر هرم
بسیار پیر و کهن سال شدن، پیری، فرتوتی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غنم
تصویر غنم
جمع واژۀ غنیمت، آنچه در جنگ به زور از دشمن گرفته شود، آنچه بی رنج و زحمت به دست آید
فرهنگ فارسی عمید
جایی بسیار گرم و سوزان که گناهکاران در قیامت در آنجا مجازات می شوند، دوزخ، کنایه از جای بسیار آزاردهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جنم
تصویر جنم
سرشت، ذات، کنایه از توانایی، شایستگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هزم
تصویر هزم
شکست دادن و پراکنده ساختن دشمن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هام
تصویر هام
همّ، حزن انگیز، اندوهگین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هدم
تصویر هدم
خراب کردن بنا، ویران کردن
فرهنگ فارسی عمید
(هََ مَ)
سبزیی را گویند که بر روی آب بهم رسد. (برهان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شنم
تصویر شنم
آب سرد لایماهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هانم
تصویر هانم
ترکی تازی گشته از خانم بانو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهم
تصویر نهم
پر خوری شکمپرستی دلگی عدد ترتیبی بری نه (9) : (باب نهم در طبقات شعرای آل ناصر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قنم
تصویر قنم
بویناکی بویناکی مشک، تستی تبستی گردو بادام پسته، گردآلودگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غنم
تصویر غنم
غنیمت گرفتن و به غنیمت رسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عنم
تصویر عنم
گلنار، داره واش از گیاهان، ریشه دیس ریش رز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صنم
تصویر صنم
بت، وثن، بد، جمع آن اصنام است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هام
تصویر هام
هام د ین همدین: (وکس کس ازهام دینان خود از خان و مان بیرون مکنید به بیداد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جنم
تصویر جنم
صورت، هیکل، قیافه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جهنم
تصویر جهنم
نام دوزخ، دار مکافات و کیفر پس از مرگ و آن ممنوع از صرف است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنم
تصویر بنم
ترکی منم بمعنی منم: (آن یکی ترکی بدو گفت این بنم من نمی خواهم عنب خواهم ازم) (مثنوی مولوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنم
تصویر رنم
آواز، سرایش (تک ندارد) زنان نیک سرای زنان سرود خوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جهنم
تصویر جهنم
((جَ هَ نَّ))
دوزخ
جهنم را جلو چشم کسی آوردن :کسی را به شدت زجر دادن
سر به جهنم زدن: بسیار گران شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جهنم
تصویر جهنم
دوزخ
فرهنگ واژه فارسی سره
جحیم، درک، دوزخ، سقر، نار، نیران، هاویه
متضاد: بهشت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نشان بده، یاد بده
فرهنگ گویش مازندرانی
نشان دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
نشان داده شده
فرهنگ گویش مازندرانی