جدول جو
جدول جو

معنی همواری - جستجوی لغت در جدول جو

همواری
هموار بودن مسطح بودن، جای هموار و مسطح: این محال بود که از یک طبیعت اندر یک گوهر جای بیغوله آید و جای همواری
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

مسطح نبودن، ناتراش بودن صیقلی نبودن، بینظمی بی ترتیبی، نابرابری عدم تساوی، ناجوری عدم تناسب، کجی معوجی، نامانندگی اجزای چیزی، خودرایی خودسری بی ادبی، نادرستی نامعقولی، عدم لیاقت ناشایستگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناهمواری
تصویر ناهمواری
Choppiness, Unevenness, Jaggedness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
aspereza, irregularidad, desigualdad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
nierówność, szorstkość, postrzępienie
دیکشنری فارسی به لهستانی
неровность , зазубренность , зазубренность , неровность
دیکشنری فارسی به روسی
нерівність , зубчастість , нерівність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
onregelmatigheid, ruwheid, oneffenheid
دیکشنری فارسی به هلندی
Unregelmäßigkeit, Rauheit, Unebenheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
irrégularité, rugosité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
खुरदुरापन , खुरदरापन , असमानता
دیکشنری فارسی به هندی
অসমতা , অমসৃণতা , খাঁজ , অসমতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
dalgalanma, pürüzlülük, düzensizlik
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
불규칙 , 울퉁불퉁함 , 울퉁불퉁함 , 불규칙성
دیکشنری فارسی به کره ای
kutokuwa na umoja, ukali, ukali wa mipako, ukosefu wa usawa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
波动 , 锯齿状 , 锯齿状 , 不平坦
دیکشنری فارسی به چینی
不規則 , ギザギザ , 不均一
دیکشنری فارسی به ژاپنی
חוסר סדר , חספוס , מחוספסות , אִי-סְדִירוּת
دیکشنری فارسی به عبری
ketidakteraturan, ketajaman
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
ความไม่สม่ำเสมอ , ความขรุขระ , ความขรุขระ , ความไม่เรียบ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تقطّعٌ , خشونةٌ , تعرّج , عدم التّساوي
دیکشنری فارسی به عربی
ناہمواری , کھردراپن , کھردرا پن , ناہمواری
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از همیاری
تصویر همیاری
تعاونی مثل شرکت تعاونی، تعاون، حمایت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از همواره
تصویر همواره
مداوم، لاینقطع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از همکاری
تصویر همکاری
مشارکت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از همواره
تصویر همواره
همیشه، پیوسته، پی در پی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از همکاری
تصویر همکاری
با هم کار کردن، به یکدیگر کمک کردن در کاری، هم پیشگی و شرکت در کاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از همواره
تصویر همواره
پی در پی، پیوسته، همیشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هموارگی
تصویر هموارگی
دائمی، همیشگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همواره
تصویر همواره
((هَ رِ))
پیوسته، همیشه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از همکاری
تصویر همکاری
Collaborative, Cooperative, Collaboration, Cooperation, Cooperativeness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
colaboração, colaborativo, cooperação, cooperativo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
colaboración, colaborativo, cooperación, cooperativo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی