معنی ناهمواری ناهمواری חוסר סדר , חספוס , מחוספסות , אִי-סְדִירוּת تصویر ناهمواری دیکشنری فارسی به عبری
ناهمواری ناهمواری مسطح نبودن، ناتراش بودن صیقلی نبودن، بینظمی بی ترتیبی، نابرابری عدم تساوی، ناجوری عدم تناسب، کجی معوجی، نامانندگی اجزای چیزی، خودرایی خودسری بی ادبی، نادرستی نامعقولی، عدم لیاقت ناشایستگی فرهنگ لغت هوشیار