- همشیره
- کسی که با دیگری از یک پستان شیر خورده باشد، کنایه از خواهر،
برای مثال غلامانی همه کاری به بزم و رزم شایسته / همه چون شید در مجلس همه چون شیر در میدان ی همه با تیر هم رخت و همه با نیزه همخوابه / همه با شیر همشیره همه با پیل هم دندان (مسعودسعد - ۳۶۴)
معنی همشیره - جستجوی لغت در جدول جو
- همشیره
- آنکه با دیگری بدون قرابت نسبت از یک پستان شیر خورد، همچنین به خواهر فرد اطلاق می شود
- همشیره ((~. رِ))
- خواهر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کسی که با دیگری از یک پستان شیر خورده باشد، دو کودک که یک دایه آن ها را شیر داده باشد
مونث مشیر و انگشت نمار نمار انگشت (سبابه)
مداوم، لاینقطع
نوعی آش که از آرد سازند
منسوبه به شمشیر سیفی، جمع شمشیریان. یا شمشیریان. تیره ای جزو رده دو لپه ییهای جدا گلبرگ که نمونه آن شمشیر است
همیشه، پیوسته، پی در پی
هر یک از کسانی که با یکدیگر از یک شهر باشد
تفشیله، خوراکی که از گوشت، تخم مرغ، عسل، مغز گردو و بعضی چیزهای دیگر تهیه می کردند، تفشله، طفشیر
مردمی که از یک شهر باشند
دو یا چند کودک که از یک پستان شیر خورده اند برادر یا خواهر رضاعی: ... محمد سلمه برادر هم شیر من است
پی در پی، پیوسته، همیشه
نوعی آش آرد
موافق گردیدن سازگار شدن: عجز از آن همشیره شد بامعرفت کونه در شرح آید و نه در صفت. (منطق الطیر)
فرزندخواهر خواهر زاده
دایم، ابد، ابداً، ابدالاباد
ائتلاف
معمولا، نوعا
میوه ناک پر بار
جولاهه حائک
از پارسی میر بانو خدیش مونث امیر خاتون خانم
خمیر ترش، خمیر مایه
سرانجام دادن، کارگزاردن
سیف و سلاحی آهنین و برنده که تیغه آن دراز و منحنی و دارای یک دمه است، تیغ
گران کابین (زن)، کدبانو
همواره، همیشه، پیوسته، پی در پی
دائم، مدام، جاوید، پیوسته، همواره