جدول جو
جدول جو

معنی همشیر

همشیر
کسی که با دیگری از یک پستان شیر خورده باشد، دو کودک که یک دایه آن ها را شیر داده باشد
تصویری از همشیر
تصویر همشیر
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با همشیر

همشیر

همشیر
هم شیر. برادر رضاعی. (آنندراج). دو کودک (دختر یا پسر) که از یک پستان شیر خورند. رضیع. رضیعه
لغت نامه دهخدا

شمشیر

شمشیر
سیف و سلاحی آهنین و برنده که تیغه آن دراز و منحنی و دارای یک دمه است، تیغ
فرهنگ لغت هوشیار

همشیره

همشیره
کسی که با دیگری از یک پستان شیر خورده باشد، کنایه از خواهر، برای مِثال غلامانی همه کاری به بزم و رزم شایسته / همه چون شید در مجلس همه چون شیر در میدان ی همه با تیر هم رخت و همه با نیزه همخوابه / همه با شیر همشیره همه با پیل هم دندان (مسعودسعد - ۳۶۴)
همشیره
فرهنگ فارسی عمید

شمشیر

شمشیر
ابزاری آهنی با تیغه ای دراز و تیز که در قدیم در جنگ به کار می رفته
شمشیر زدن: جنگ کردن با شمشیر
شمشیر کشیدن: بیرون کشیدن شمشیر از غلاف، برآوردن شمشیر از نیام به قصد جنگ کردن
شمشیر
فرهنگ فارسی عمید

همشیره

همشیره
آنکه با دیگری بدون قرابت نسبت از یک پستان شیر خورد، همچنین به خواهر فرد اطلاق می شود
فرهنگ لغت هوشیار

هم شیر

هم شیر
دو یا چند کودک که از یک پستان شیر خورده اند برادر یا خواهر رضاعی: ... محمد سلمه برادر هم شیر من است
فرهنگ لغت هوشیار

شمشیر

شمشیر
سلاحی آهنین و فولادین که دارای تیغه ای بلند و منحنی و برنده است
شمشیر را از رو بستن: کنایه از حالت تهدیدآمیز به خود گرفتن
شمشیر را غلاف کردن: کنایه از از تهدید دست کشیدن و از در سازش درآمدن
شمشیر
فرهنگ فارسی معین

امشیر

امشیر
نام ماهی است در تاریخ قبطجدید. (از یادداشت مؤلف). ماه اکتبر. (تذکرۀ داودضریر انطاکی ذیل کلمه اسفولوقند ریون ص 46 س آخر)
لغت نامه دهخدا