جدول جو
جدول جو

معنی همت - جستجوی لغت در جدول جو

همت
(پسرانه)
اراده، بلندطبعی، بلندنظری، جوانمردی، انگیزه و پشتکار قوی برای رسیدن به هدف
تصویری از همت
تصویر همت
فرهنگ نامهای ایرانی
همت
پشتکار، تلاش
تصویری از همت
تصویر همت
فرهنگ واژه فارسی سره
همت
قصد، اراده و عزم قوی، بلند طبعی
تصویری از همت
تصویر همت
فرهنگ فارسی عمید
همت
آرزو و خواهش و غم و اراده
تصویری از همت
تصویر همت
فرهنگ لغت هوشیار
همت
((ه مَُ))
قصد کردن، خواستن، اراده، قصد، خواست، سعی، کوشش، اراده قوی، عزم جزم، بلندنظری، سعه صدر، دلیری، شجاعت، کمال مطلوب
تصویری از همت
تصویر همت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از همتا
تصویر همتا
(دخترانه)
نظیر، مانند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از همتا
تصویر همتا
بدیل، نظیر، مشابه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از همتا
تصویر همتا
مثل، مانند، شریک، هم جنس، برابر، همسر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از همتگ
تصویر همتگ
دو تن که با هم بدوند، هم دو، برای مثال که با شبدیز کس همتگ نباشد / جز این گلگون اگر بدرگ نباشد (نظامی۲ - ۱۶۰)، کنایه از هم قدم، همراه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از همتک
تصویر همتک
همتگ، دو تن که با هم بدوند، هم دو، هم قدم، همراه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از همتا
تصویر همتا
همجنس، همزاد، همانند، قرین، شبیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همتا
تصویر همتا
((هَ))
نظیر، مانند، معادل، مساوی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تهمت
تصویر تهمت
انگ، بدنامی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زهمت
تصویر زهمت
باد گنده بوی ریم و چربش بوی گوشت چرب متعفن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهمت
تصویر تهمت
گمان بد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهمت
تصویر تهمت
بدگمانی، گمان بد، افترا، آنچه کسی به آن متهم شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهمت
تصویر نهمت
نیاز، حاجت، آرزو، همت در امری، حرص و شهوت به چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهمت
تصویر نهمت
مراد، کمال مطلوب، ایده آل، غایت آرزو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهمت
تصویر تهمت
((تُ مَ))
بدگمانی، افترا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زهمت
تصویر زهمت
((زُ مَ))
باد گنده، بوی ریم و چربش، بوی گوشت چرب متعفن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نهمت
تصویر نهمت
((نَ مَ))
نیاز، آرزو، همت و کوشش بسیار در امری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تهمت
تصویر تهمت
Aspersions, Defamation, Denigration, Slander
دیکشنری فارسی به انگلیسی
Verleumdungen, Verleumdung, Denigrierung
دیکشنری فارسی به آلمانی
наклепи , наклеп
دیکشنری فارسی به اوکراینی
oszczerstwa, zniesławienie, oszczerstwo
دیکشنری فارسی به لهستانی
calúnias, difamação, denigração, calúnia
دیکشنری فارسی به پرتغالی
calunnie, diffamazione, denigrazione, calunnia
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
calumnias, difamación, denigración, calumnia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
calomnies, diffamation, dénigrement, calomnie
دیکشنری فارسی به فرانسوی
การใส่ร้าย , การใส่ร้าย , การหมิ่นประมาท , การหมิ่นประมาท
دیکشنری فارسی به تایلندی
fitnah, pencemaran nama
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تهمةٌ , افتراءٌ , تشويهٌ , افتراءٌ
دیکشنری فارسی به عربی