معنی زهمت - فرهنگ فارسی معین
معنی زهمت
- زهمت((زُ مَ))
- باد گنده، بوی ریم و چربش، بوی گوشت چرب متعفن
تصویر زهمت
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با زهمت
زهمت
- زهمت
- بوی گوشت و بوی ماهی خام. (برهان) (از غیاث) (ناظم الاطباء). رجوع به زُهْمه و مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
زهمت
- زهمت
- زُهْمه. باد گنده. بوی ریم و چربش. بوی گوشت چرب متعفن. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به زُهْمه شود
لغت نامه دهخدا