- هماننده
- مانده شبیه، جمع همانندگان
معنی هماننده - جستجوی لغت در جدول جو
- هماننده ((هَ نَ د))
- ماننده، شبیه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نیوندار آنکه چیزی را به دیگری بفهماند
کج کننده، خم کننده
آنکه دیگری را می ترساند و رم می دهد، رم دهنده
شباهت مانندگی
امثال، مثلا، شبیه، از قبیل، نظیر، مشابه
مانند هم، مثل یکدیگر، شبیه، نظیر
شبیه، نظیر
مخفف مانند، شبیه و نظیر و مانند یکدیگر باشد
شبیه، نظیر
تهیه کننده
آژان، وکیل، اکسپوزان
ورم کرده باد کرده آماهنده
کنتور
آکتیویتور
کسی که شخصی دیگر یا چهارپا را بدواند
کسی که چیزی یا کسی را به چیزی یا کسی دیگر برساند متصل کننده: اتصال دهنده
خلاص کننده، منجی، آزادی، بخشنده
کسی که مزه چیزی را بدیگری چشاند
آزار کننده
کسی که حیوان علفخوار را در چراگاه بچرا وا دارد
کسی که چیزی را بزور و فشار در چیز دیگر جا دهد تپاننده
بجست و خیز در آورنده پراننده
کسی یا چیزی یا مایعی را قطره قطره فرو چکاند، آلتی که آب یا مایع دیگر را چکه چکه بچکاند
فشارنده فشار دهنده عصاره گیرنده
درج کننده، نشاننده
خم شده کج گردیده
حرکت دهنده جنباننده
گیرنده