جدول جو
جدول جو

معنی هلوران - جستجوی لغت در جدول جو

هلوران
(هَُ سِ)
دهی است از بخش رزاب شهرستان سنندج که 50 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله، لبنیات و توتون است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بلورین
تصویر بلورین
(دخترانه)
بلور (عربی) + ین (فارسی) منسوب به بلور، شفاف و درخشان مانند بلور
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هوران
تصویر هوران
(دخترانه و پسرانه)
آفتاب (نگارش کردی: هران)، مرغزار کوچک در کوهستان (نگارش کردی: ههوران)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بهوران
تصویر بهوران
(پسرانه)
وه وران، آنکه دارای روح و روان نیکوست
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاوران
تصویر شاوران
(پسرانه)
نام پدر زنگه پهلوان ایرانی در دوره کیکاووس پادشاه کیانی، از شخصیتهای شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هلورین
تصویر هلورین
(پسرانه)
ریختن چیزی از بالا به پایین (نگارش کردی: ههوهرین)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جلوخان
تصویر جلوخان
پیشگاه خانه، میدان جلو منزل و عمارت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لورانک
تصویر لورانک
ظرف روغن، دبه
فرهنگ فارسی عمید
یکی از مشتقات سلولز که به صورت ورقۀ نازک شفاف تهیه می شود و به دلیل عدم نفوذ رطوبت در آن، در جراحی برای زخم بندی و در صحافی در روکش جلد کتاب به کار می رود، ویژگی جلد کتابی که روکشی از جنس سلوفان داشته باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خاوران
تصویر خاوران
خاور، مشرق، برای مثال هم از خاوران تا در باختر / ز کوه و بیابان و از خشک و تر (فردوسی - ۴/۳۲۷)، در موسیقی گوشه ای در دستگاه ماهور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علویان
تصویر علویان
علوی ها، از نسل یا اولاد علی بن ابی طالب (ع) ها، سیّدها، شیعه ها، جمع واژۀ علوی
فرهنگ فارسی عمید
دهی جزء دهستان سیاه رود بخش افجۀ شهرستان تهران واقع در سی هزارگزی جنوب خاوری گلندوک و 500گزی راه شوسۀ دماوند به تهران، دامنه و سردسیر، دارای 127 تن سکنه، آب آن از سیاه رود، محصول آنجا غلات، لوبیا، باغات و میوه جات، شغل اهالی زراعت، این ده کنار راه ماشین رو واقع است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
موضعی به آمل مازندران، (از مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 113)
لغت نامه دهخدا
نام شهری و ولایتی است به ترکستان. (انجمن آرا) (آنندراج). کلوران و قراقرم سرزمینهایی بود که چنگیز و اولاد او در آنجا فرمانروایی داشتند. (از تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 58 و 61). و رجوع به حبیب السیر شود
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان بنت است که در بخش نیکشهر شهرستان چاه بهار واقع است و 450 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
تصویری از آلوزان
تصویر آلوزان
نام قریه ای به سرخس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناوران
تصویر ناوران
کشتی بان ملاح راننده ناو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مزوران
تصویر مزوران
جمع مزوره، ریوکاران فرغولکاران
فرهنگ لغت هوشیار
جمع لوری طایفه کولی: این زند بر چنگهای سندیان پالیزبان وان زند بر نایهای لوریان آزادوار. (منوچهری. د. چا. 28: 2)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیوران
تصویر غیوران
رهروان مردان راه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لورانک
تصویر لورانک
دبه، ظرف روغن ظرفی فلزی که در آن روغن و غیره کنند دبه روغن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طیوران
تصویر طیوران
رمن ساختگی در فارسی از طیور پرند گان
فرهنگ لغت هوشیار
مها بین منسوب به بلور ساخته شده از بلور بلوری، جلیدیه. یا دست بلورین. دستی که مانند بلور صاف و شفاف باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاوران
تصویر خاوران
مغرب، مشرق، گوشه ای در دستگاه ماهور
فرهنگ لغت هوشیار
پیشگاه آستانه پیشگاه خانه میدانی که در مقابل عمارت و منزل واقع باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهلوان
تصویر بهلوان
پارسی تازی گشته پهلوان، بند باز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلورین
تصویر بلورین
منسوب به بلور، ساخته شده از بلور، بلوری، جلیدیه، دست ، دستی که مانند بلور صاف و شفاف است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جلوخان
تصویر جلوخان
((جُ یا جِ لُ))
پیشگاه خانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خاوران
تصویر خاوران
((وَ))
مغرب، مشرق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لورانک
تصویر لورانک
((نَ))
دبه روغن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از داوران
تصویر داوران
قضات
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ستوران
تصویر ستوران
احشام
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سروران
تصویر سروران
مقامات
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بلورین
تصویر بلورین
Crystalline
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بلورین
تصویر بلورین
кристаллический
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بلورین
تصویر بلورین
kristallin
دیکشنری فارسی به آلمانی