جدول جو
جدول جو

معنی هقب - جستجوی لغت در جدول جو

هقب
(هَِ قَ)
برای راندن اسب به خصوص. (از اقرب الموارد). کلمه ای که بدان اسب را زجر کنند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
هقب
(هَِ قَ ب ب)
فراخ گلو، سطبر دراز ازشترمرغ و جز آن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
هقب
(هََ)
فراخی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عقب
تصویر عقب
پشت سر، واقع در پشت سر، دارای فاصلۀ مکانی یا زمانی، دور، چیزی یا کسی که سرعت و رفتار یا مهارتش کمتر از دیگران باشد، فرزند، فرزندزاده، نوادگان، بازماندگان، پاشنۀ پا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ثقب
تصویر ثقب
سوراخ کردن، سوراخ، رخنه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لقب
تصویر لقب
اسمی غیر از نام اصلی که فردی به آن شهرت پیدا کند، خواه دلالت بر ذم کند یا مدح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هرب
تصویر هرب
فرار کردن، گریختن، کلان سال شدن، پیر شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ثقب
تصویر ثقب
ثقبه ها، روزن های خانه، جمع واژۀ ثقبه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نقب
تصویر نقب
سوراخ و راه باریک در زیر زمین
فرهنگ فارسی عمید
(قَ قَب ب)
سطبر سالخورده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج). ستبر سالخورده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(ثُ قُ)
جمع واژۀ ثقبه و ثقوب و ثقاب
لغت نامه دهخدا
تصویری از نقب
تصویر نقب
سوراخ، گود کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هیب
تصویر هیب
ترسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هقم
تصویر هقم
پر خور شکمباره، دریا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هلب
تصویر هلب
پر موی موی، مژه، موی خرک، موی دم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرب
تصویر هرب
گریختن، فرار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هبق
تصویر هبق
نادرست نویسی هبغ پارسی است گل دو آتشه گل دوآتشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هاب
تصویر هاب
مار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سقب
تصویر سقب
کره شتر نر، ستون تاژ ستون چادر، شاخه دراز نزدیکی نزدیک شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثقب
تصویر ثقب
سوراخ کردن، بلند پریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لقب
تصویر لقب
اسمی که کسی به آن شهرت پیدا کند غیر از اسم اصلی او
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عقب
تصویر عقب
پشت سر، فرزند، زاده، پاشنه پا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقب
تصویر رقب
جمع رقیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زقب
تصویر زقب
راه تنگ
فرهنگ لغت هوشیار
نزدیک، همسایه دیوار به دیوار، نزدیک شدن جای نزدیک دراز و باریک، دیرک چادر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شقب
تصویر شقب
شکاف کوه گاباره دره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وقب
تصویر وقب
گودال مغاک چاله گودی، گول کانا، فرومایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثقب
تصویر ثقب
((ثُ قَ))
جمع ثقبه، سوراخ ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ثقب
تصویر ثقب
((ثَ))
سوراخ کردن، سوراخ، رخنه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عقب
تصویر عقب
((عَ قِ یا قَ))
پاشنه پا، فرزند، نسل، جمع اعقاب، در فارسی به معنای پشت سر، دارای فاصله دورتر یا کمی دورتر، مقعد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لقب
تصویر لقب
بر نام، اسمی غیر از اسم اصلی که شخص به آن شهرت پیدا می کند، نامی که دلالت بر مدح یا ذم شخص کند، جمع القاب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نقب
تصویر نقب
((نَ))
سوراخ کردن، سوراخ و راه باریک در زیر زمین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هرب
تصویر هرب
((هَ رَ))
گریز، فرار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لقب
تصویر لقب
پاژنام، فرنام
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عقب
تصویر عقب
پس، پشت
فرهنگ واژه فارسی سره