جدول جو
جدول جو

معنی هفتیان - جستجوی لغت در جدول جو

هفتیان
(هََ)
دهی است از بخش رزن شهرستان همدان که 98 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه و محصول عمده اش غله، لبنیات و انگور است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هفیان
تصویر هفیان
(دخترانه)
آرام گرفتن (نگارش کردی: ههیان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هستیار
تصویر هستیار
(پسرانه)
احساس کننده، ادیب (نگارش کردی: ههستیار)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از افتیدن
تصویر افتیدن
افتادن، فتادن، افتدن، فتیدن، فتدن، اوفتادن
از بالا به پایین افتادن، سقوط کردن، فرود آمدن
بی استفاده در جایی رها شدن، بستری یا زمین گیر شدن
وقوع حادثه ای به صورت ناگهانی در موقعیتی یا مسیری قرار گرفتن
سقط شدن جنین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سختیان
تصویر سختیان
تیماج، پوست دباغی شدۀ بز، پرندخ، گوزگانی، لکا، کوزکانی، پرنداخ، پرانداخ، ساختیان، اپرنداخ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تفتیدن
تصویر تفتیدن
گرم شدن، گداختن، گرم شدن از تف آتش یا آفتاب، تفسیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هفتان
تصویر هفتان
هفت اختر، هفت سیاره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فتیان
تصویر فتیان
فتیٰ ها، جوانمرد ها و سخی ها، کریم ها، پیروان آیین فتوت، جمع واژۀ فتیٰ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افتتان
تصویر افتتان
در فتنه افتادن، در فتنه انداختن، فتنه انگیختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خفتیدن
تصویر خفتیدن
به خواب رفتن، خفتن، خوابیدن، برای مثال شتربچه با مادر خویش گفت / بس از رفتن آخر زمانی بخفت (سعدی۱ - ۱۴۱)
فرهنگ فارسی عمید
(فَ تَ)
شب و روز. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان زلقی بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع در 46000گزی جنوب الیگودرز، کنار راه مالروسکانه به گشان. کوهستانی و سردسیر و دارای 714 تن سکنه. آب آن از قنات و چاه. محصول آنجا غلات، لبنیات، چغندر و پنبه. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(هََ تَ)
افزونی در سخن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، آکندگی و انباشتگی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(هََ تَ)
شتران ریزه، مردم خرد و فرومایه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، آکنۀ بالش و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(فَتْ)
قبیله ای از بجیله که ربیعه فتیانی از آنهاست. (منتهی الارب). بجیله خود بطنی است عظیم که منتسب به مادرشان بجیله است و از پشت انماربن اراش بن کهلان قحطانی اند که به بطون چند تقسیم میشوند. (از معجم قبائل العرب ج 1 ص 63). رجوع به بجیله شود
لغت نامه دهخدا
(فِتْ)
ابن علی اسدی، معروف به شهاب شاغوری (532 هجری قمری / 1137 میلادی - 615 هجری قمری / 1218م.). ادیب و شاعر بود. به گروهی از سلاطین پیوست و آنان را بستود و فرزندان آنها را تعلیم کرد. نشاءه و وفات او در دمشق بود و منسوب به شاغور از توابع آن است. او را دیوان شعری است. (از اعلام زرکلی ج 2 ص 767)
ابن سبعبن بکر بن اشجع، از خاندان غطفان، از قبیله عدنانیه، جد جاهلی این خاندان است. نسبت به او فتیانی است و معقل بن سنان از فرزندان اوست. (اعلام زرکلی ج 2 ص 767)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
دهی است از بخش صومای شهرستان ارومیه دارای 190 تن سکنه. آب آن از رود بردوگ و محصول عمده اش غله و توتون و صنعت دستی مردم جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(هََ تَ)
دهی است از بخش مرکزی شهرستان لار دارای 129 تن سکنه. آب آن از قنات و چاه و محصول عمده اش غله، خرما و پنبه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(هََ نِ)
از قرای اصفهان. (معجم البلدان). اکنون در استان اصفهان بدین نام دهی نیست
لغت نامه دهخدا
(فِتْ)
جمع واژۀ فتی. رجوع به فتی ̍ شود، عیاران. جوانمردان. رجوع به فتوت شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از هفتان
تصویر هفتان
جمع هفت هفتها: (پس ازپس عیسی هفتی ازهفتان بگذشت)، هفت اختر: (سالارکیست پس چو ازین هفتان هریک موکل است بکاری بر) (ناصرخسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رفتگان
تصویر رفتگان
بمعنی مرده، جمع رفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتیان
تصویر اعتیان
ابیشه گری (ابیشه جاسوس)، گزیده خریدن، پسادستی (نسیه خریدن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افتتان
تصویر افتتان
فتنه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختیان
تصویر اختیان
دشمنیاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افتنان
تصویر افتنان
گونه گون آوردن دلنشین گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکتیان
تصویر اکتیان
بودن، هست شدن، اندوهزدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفتیدن
تصویر خفتیدن
خوابیدن، بخواب رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفتیدن
تصویر تفتیدن
گرم شدن از آفتاب و آتش داغ شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سختیان
تصویر سختیان
پارسی تازی گشته سختیان پوست بز پردازیده پوست بز دباغی شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هتیان
تصویر هتیان
شتران ریزه، مردم فرومایه، افزونی در سخن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فتیان
تصویر فتیان
جوانان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افتیاق
تصویر افتیاق
نیازمندی: نیازمند شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فتیان
تصویر فتیان
((فِ))
جمع فتی، جوانان، جوانمردان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صفویان
تصویر صفویان
صفویه
فرهنگ واژه فارسی سره