بریدن، جدا کردن، متوقف شدن، قطع شده، اندازۀ طول و عرض، در علوم ادبی در علم عروض اسقاط یک حرف از آخر و تد مجموع چنان که از مستفعلن مستفعل باقی بماند و مفعولن به جایش بگذارند، پیمودن، طی کردن قطع کردن: بریدن، جدا کردن چیزی از چیز دیگر
بریدن، جدا کردن، متوقف شدن، قطع شده، اندازۀ طول و عرض، در علوم ادبی در علم عروض اسقاط یک حرف از آخر و تد مجموع چنان که از مستفعلن مستفعل باقی بماند و مفعولن به جایش بگذارند، پیمودن، طی کردن قطع کردن: بریدن، جدا کردن چیزی از چیز دیگر
به چوب دستی زدن کسی را، مردن، لیسیدن. (منتهی الارب) ، پای بنشستنگاه کسی وازدن. (تاج المصادر). پیش پای بر سپس کسی زدن. اردنگ زدن. تی پا زدن، محو کردن نام کسی را، ثابت کردن نام کسی را (از لغات اضداد است) ، بر چشم طپانچه زدن. (منتهی الارب) ، بر هدف رسانیدن تیر، همه آب چاه خشک شدن. (منتهی الارب) ریختن دندان مردم چنانکه بیخها ماند. (منتهی الارب)
به چوب دستی زدن کسی را، مردن، لیسیدن. (منتهی الارب) ، پای بنشستنگاه کسی وازدن. (تاج المصادر). پیش پای بر سپس کسی زدن. اردنگ زدن. تی پا زدن، محو کردن نام کسی را، ثابت کردن نام کسی را (از لغات اضداد است) ، بر چشم طپانچه زدن. (منتهی الارب) ، بر هدف رسانیدن تیر، همه آب چاه خشک شدن. (منتهی الارب) ریختن دندان مردم چنانکه بیخها ماند. (منتهی الارب)
پارۀ بریده از درخت، پیکان خرد پهناور که در تیر نشانند. ج، اقطع، قطاع، تاریکی آخر شب، یا پاره ای از تاریکی آن، یا از اول شب تا سه یک حصۀآن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). و از این باب است قول خدای تعالی: فاسر باهلک بقطع من اللیل. (قرآن 81/11) ، تیر هیچکاره، گلیم خرد که بر پشت اندازند چون برنشینند بر وی و آن به منزلۀ زیرپوش است مر اسب را و نهالین زین. ج، قطوع، اقطع. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
پارۀ بریده از درخت، پیکان خرد پهناور که در تیر نشانند. ج، اَقْطُع، قِطاع، تاریکی آخر شب، یا پاره ای از تاریکی آن، یا از اول شب تا سه یک حصۀآن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). و از این باب است قول خدای تعالی: فاسر باهلک بقطع من اللیل. (قرآن 81/11) ، تیر هیچکاره، گلیم خرد که بر پشت اندازند چون برنشینند بر وی و آن به منزلۀ زیرپوش است مر اسب را و نهالین زین. ج، قُطوع، اَقْطُع. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
آن که بنگرد به فروتنی و خواری و برنگیرد چشم را از آن، خاموش رونده به سوی کسی که آوازدهد وی را و بخواند، بعیر مهطع، شتر راست گردن به سرشت. (منتهی الارب) ، شتابان. مسرع. شتابنده. مهطعین، شتابندگان. شتاب زدگان: مهطعین مقنعی رءوسهم لایرتد الیهم طرفهم و افئدتهم هواء. (قرآن 43/14) ، شتابندگان باشند بردارندگان سرهاشان را برنمی گردد به سوی آنها دیدۀ آنها ودلهاشان تهی از فهم است. (تفسیر ابوالفتوح رازی)
آن که بنگرد به فروتنی و خواری و برنگیرد چشم را از آن، خاموش رونده به سوی کسی که آوازدهد وی را و بخواند، بعیر مهطع، شتر راست گردن به سرشت. (منتهی الارب) ، شتابان. مسرع. شتابنده. مهطعین، شتابندگان. شتاب زدگان: مهطعین مقنعی رُءوُسِهم لایرتد الیهم طرفهم و افئدتهم هواء. (قرآن 43/14) ، شتابندگان باشند بردارندگان سرهاشان را برنمی گردد به سوی آنها دیدۀ آنها ودلهاشان تهی از فهم است. (تفسیر ابوالفتوح رازی)
برش، قطع، کات (Cut) در هنگام فیلمبرداری به فرمانی از سوی کارگردان یا افراد مرتبط برای قطع کار دوربین صدا و بازی معمولا پس از برداشت کامل نما یا عدم رضایت کارگردان از نماهای فیلمبرداری شده گفته می شود، کات در تدوین فیلم به معنی انتقال از نمایی به نمای دیگر برای اندازه سازی نما به لحاظ زمانی مکانی و حرکتی که با بریدن (Cutting) بخشهایی از نگاتیوهای برداشت شده و چسباندن (Joining) آنها به هم حاصل میشود. تغییر ناگهانی از نمایی به نمای دیگر و عمل برش زدن فیلم در روی میز تدوین، ، کات به عنوان یکی از ابزارهای اصلی در دست کارگردان و تدوین گر، نقش بسیار مهمی در روایت داستان و خلق احساسات مختلف در مخاطب دارد.
برش، قطع، کات (Cut) در هنگام فیلمبرداری به فرمانی از سوی کارگردان یا افراد مرتبط برای قطع کار دوربین صدا و بازی معمولا پس از برداشت کامل نما یا عدم رضایت کارگردان از نماهای فیلمبرداری شده گفته می شود، کات در تدوین فیلم به معنی انتقال از نمایی به نمای دیگر برای اندازه سازی نما به لحاظ زمانی مکانی و حرکتی که با بریدن (Cutting) بخشهایی از نگاتیوهای برداشت شده و چسباندن (Joining) آنها به هم حاصل میشود. تغییر ناگهانی از نمایی به نمای دیگر و عمل برش زدن فیلم در روی میز تدوین، ، کات به عنوان یکی از ابزارهای اصلی در دست کارگردان و تدوین گر، نقش بسیار مهمی در روایت داستان و خلق احساسات مختلف در مخاطب دارد.