جدول جو
جدول جو

معنی هشمشمه - جستجوی لغت در جدول جو

هشمشمه
(هََ شَ شَ مَ)
شیر بیشه. (منتهی الارب). شیررا گویند که فریسۀ خود را شکند. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شمیمه
تصویر شمیمه
(دخترانه)
واحد شمیم، یک بوی خوش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شمامه
تصویر شمامه
نوعی خربزه، دستنبو، هر چیز خوشبو که در دست می گیرند و می بویند، قندیل، چراغدان
شمامۀ کافور: کنایه از آفتاب، ماه، روشنایی روز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشمشه
تصویر مشمشه
آنفلوانزا، بیماری ویروسی واگیردار حاد دستگاه تنفسی که با عوارضی مانند التهاب مخاط بینی، حلق، تب، سرفه، درد پهلو، سینه درد، سردرد، درد عضلانی و استخوان ها به خصوص دست، پا و کمر بروز می کند، گریپ، انفلوانزا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از همهمه
تصویر همهمه
صداهای درهم و برهم از حیوانات یا مردم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غشمشم
تصویر غشمشم
مرد خودرای، خودبین، بی پروا، گستاخ، دلیر، ستمگر
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
ابر بسیاربانگ. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(غَ شَ شَ می یَ)
دلیری و رسایی در کار، یقال: فلان ذوغشمشمیه، ای ذوجراءه و مضاء. (منتهی الارب). غشمشمه
لغت نامه دهخدا
(غَ شَ شَ مَ)
دلیری و رسایی در کار. یقال: فلان ذوغشمشمه، ای ذوجراءه و مضاء. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). غشمشمیه
لغت نامه دهخدا
دستنبویه دستنبو از گیاهان، گوی خوشبوی، خوشبویه (شمامه گونه ای از ساز پارسی است) نوعی از خربزه دستنبو، جمع شماتات، عطردان، گلوله ای به شکل گوی مرکب از خوشبوها که در دست گیرند و بویند. یا شمامه کافور. آفتاب و ماه، روز روشنایی روز
فرهنگ لغت هوشیار
مشمومه در فارسی مونث مشموم بنگرید به مشموم مونث مشموم، جمع مشمومات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غشمشه
تصویر غشمشه
دلیری، کار بری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غشمشم
تصویر غشمشم
خودبین، بی پروا و گستاخ
فرهنگ لغت هوشیار
بیماری واگیردار و خطرناک که میکروب از راه حلق و بینی وارد بدن میشود و عوارض آن عبارتند از سرفه، درد پهلو، سینه درد و قی و اسهال و قولنج و درد استخوانهای دست و یا کمر که آنرا آنفلوانزا و گریپ عام گویند
فرهنگ لغت هوشیار
هاشمه در فارسی مونث هاشم و سرکوفتگی شکستگی سر -1 مونث هاشم، شکستگی دراستخوان بی آنکه جدا گردد، سکستگی سرکه استخوان بشکند
فرهنگ لغت هوشیار
هشاشه در فارسی شادمانی تازه رویی -1 شادمانی نمودن، شادمانی تازه رویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همهمه
تصویر همهمه
صداهای درهم و برهم از مردم یا از حیوانات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همهمه
تصویر همهمه
((هَ هَ مِ))
صداهای درهم و برهم جماعت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شمامه
تصویر شمامه
((شَ مّ مَ یا مِ))
دستنبو، هر چیز خوشبو که در دست گیرند و ببویند، قندیل، چراغ دان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هشاشه
تصویر هشاشه
((هَ ش))
شاد شدن، شادمانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غشمشم
تصویر غشمشم
((غَ شَ شَ))
خودرأی، بی باک
میرزا غشمشم: مرد خودرأی، مرد خودآرا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشمشمه
تصویر مشمشمه
((مِ مَ ش یا شَ))
یک دانه زردآلو، مرضی است ساری که خصوصاً اسب و استر و خر بدان مبتلا شوند و به انسان نیز سرایت کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از همهمه
تصویر همهمه
Murmur
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از همهمه
تصویر همهمه
murmure
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از همهمه
تصویر همهمه
murmúrio
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از همهمه
تصویر همهمه
murmullo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از همهمه
تصویر همهمه
szept
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از همهمه
تصویر همهمه
шепот
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از همهمه
تصویر همهمه
шепіт
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از همهمه
تصویر همهمه
gemurmel
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از همهمه
تصویر همهمه
Murmeln
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از همهمه
تصویر همهمه
mormorio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از همهمه
تصویر همهمه
फुसफुसाहट
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از همهمه
تصویر همهمه
ফিসফিস
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از همهمه
تصویر همهمه
fısıldama
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی