جدول جو
جدول جو

معنی مشمشه

مشمشه
آنفلوانزا، بیماری ویروسی واگیردار حاد دستگاه تنفسی که با عوارضی مانند التهاب مخاط بینی، حلق، تب، سرفه، درد پهلو، سینه درد، سردرد، درد عضلانی و استخوان ها به خصوص دست، پا و کمر بروز می کند، گریپ، انفلوانزا
تصویری از مشمشه
تصویر مشمشه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با مشمشه

مشمشه

مشمشه
بیماری واگیردار و خطرناک که میکروب از راه حلق و بینی وارد بدن میشود و عوارض آن عبارتند از سرفه، درد پهلو، سینه درد و قی و اسهال و قولنج و درد استخوانهای دست و یا کمر که آنرا آنفلوانزا و گریپ عام گویند
فرهنگ لغت هوشیار

مشمشه

مشمشه
مرض وبائی. انفلوآنزا. مرضی است مسری که بیشتر در اسب و استر و خر دیده شده و به انسان نیز سرایت می کند. در انسان و حیوان مشمشه به دو شکل متفاوت ظاهر میشود و حتی نام آنها هم یکی نیست. یکی مشمشۀ معمولی است که مخاط بینی و احشاء را فرامی گیرد و دیگری فارسن است که بیشتر به صورت دملهای زیرپوستی ظاهر میشود و هر دو شکل این بیماری دارای یک میکرب است که آن را باسیل مروو می نامند و آن در سال 1882 میلادی توسط لفلر (1852-1915 میلادی) کشف شده است. مشمشه معمولاً از حیوانات به انسان سرایت می کند و اشخاصی که با حیوانات سر و کار دارند چون دامپزشکان و قصابان و دامداران، بیشتر گرفتار میشوند، و چون این بیماری غالباً کشنده است حیوان مبتلا را باید بی درنگ نابود کرد
لغت نامه دهخدا

مشمشه

مشمشه
یک دانه زردآلو. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مشمش شود
لغت نامه دهخدا

مشمشه

مشمشه
سبکی و شتابی. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، در آب تر نهادن دارو را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). خیساندن دارو در آب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

مشاشه

مشاشه
مشاشه در فارسی: سر استخوان، آبکند (غدیر)، ماسه راه سراستخوان نرم که آنرا بتوان جوید، جمع مشاش، زمین سخت که در آن چاهها کنند و پس از آن بندی گذارند که چون چاه برگردد آن زمین سیراب و تر شود و هرگاه یک دول آب از آن برگیرند آبی دیگر بجایش فراهم آید، راهی که در آن خاک و سنگریزه باشد
فرهنگ لغت هوشیار

مشمله

مشمله
مشمله و مشملا در فارسی: از گیل از گیاهان درختچه ایست از تیره گل سرخیان و از دسته سیبی ها ک بنام ازگیل بیابانی نیز مشهور است
فرهنگ لغت هوشیار