جدول جو
جدول جو

معنی غشمشم

غشمشم
مرد خودرای، خودبین، بی پروا، گستاخ، دلیر، ستمگر
تصویری از غشمشم
تصویر غشمشم
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با غشمشم

غشمشم

غشمشم
مرد خودرای دلیر. (منتهی الارب) (آنندراج). من یرکب رأسه فلایثنیه عن مراده شی ٔ. (اقرب الموارد). مرد دلیر که او را از مراد او هیچ بازندارد. (مهذب الاسماء). مرد بی باک و بی پروا و ثابت و محکم و خودسر و گستاخ و سرکش. (ناظم الاطباء) ، به معنی بسیار ستم کننده نیز آمده است. (از اقرب الموارد). رجوع به نشوء اللغه العربیه ص 116 شود.
- میرزا غشمشم، به استهزاء و مزاح، مردی خودآرا. آنکه خود را به لباس خوب آراید
لغت نامه دهخدا

غشمشمه

غشمشمه
دلیری و رسایی در کار. یقال: فلان ذوغشمشمه، ای ذوجراءه و مضاء. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). غشمشمیه
لغت نامه دهخدا