- هسیس
- کوفته ریزه ریزه، سخن پنهان، سخن نرم
معنی هسیس - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تای تایگانه، بن بنیاد
گند بغل، انیشه (جاسوس) ، کباب، فریبکاری پوشیده
کشته مرده، آواز نرم، آوای آتش
ناکس، فرومایه، دون، پست، حقیر، رذل، سبکمایه
بخیل، فرومایه، پست، لئیم، رذل، دنی، سفله
یخ، آبی که از شدت سردی بسته و سفت شده باشد، هسر، هتشه، کاشه، برای مثال امروز از خجالت دوشینه بنده را / جانی ست پر ز آتش و طبعی پر از هسیر (سنائی - لغت نامه - هسیر)
یخی که در سرمای سخت بر روی زمین می بندد
یخی که در سرمای سخت بر روی زمین می بندد
ثابت و استوار، خبری که درستی آن ثابت نشده باشد
کسی که برای کسب خبر، پنهانی به جایی فرستاده شود
جمع طس، از ریشه پارسی تشت ها
سست خرد، سست اندام
کشیش، مهتر ترسایان و دانشمند آنها
می خرما، بوزه می جو، نان شکسته، گرد گوشت: گوشت خشک کوبیده
سودن
پارسی تازی گشته هریس دانه آرد شده پیش از آن که پخته شود طعامی که ازگوشت وحبوب ترتیب دهند وبهترین آنست که ازگندم و گوشت مرغ سازند
مارپیچ
یاپرهسر. پرازیخ: (امروز ازخجالت دوشینه بنده را جانی است پرزآتش طبعی است پرهسیر) (سنائی)
مرد روحانی مسیحی
Miserly, Tightfisted
скупой
geizig, Geizhals
скупий , скупий
skąpy, skąpiec
吝啬的 , 吝啬鬼
mesquinho, avaro
tacaño, avaro
avare
gierig, gierigaard
ขี้เหนียว , ขี้เหนียว , ขี้เหนียว