جدول جو
جدول جو

معنی هستوشدن - جستجوی لغت در جدول جو

هستوشدن
اعتراف کردن اقرارکردن: (بهستیش هستوشدن ازنخست اگرخویشتنراشناسی درست) (رشیدی اسدی)
تصویری از هستوشدن
تصویر هستوشدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هستو شدن
تصویر هستو شدن
اقرار کردن، اعتراف کردن، برای مثال به هستیش هستو شدی از نخست / اگر خویشتن را شناسی درست (اسدی - مجمع الفرس - هستو)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هست شدن
تصویر هست شدن
به وجود آمدن، موجود شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هست شدن
تصویر هست شدن
بوجودآمدن: (وهستی دیگر بودو هست شدن دیگر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خستو شدن
تصویر خستو شدن
اذعان داشتن، اعتراف کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از استو شدن
تصویر استو شدن
معترف شدن اعتراف کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خستو شدن
تصویر خستو شدن
اقرار کردن، اذغان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پست شدن
تصویر پست شدن
ویران شدن، منهدم گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سست شدن
تصویر سست شدن
از کار افتادن، ضعیف شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پست شدن
تصویر پست شدن
خوار و ذلیل شدن
با خاک یکسان شدن، منهدم گشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هپروشدن
تصویر هپروشدن
بغارت رفتن، ربوده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ستوردن
تصویر ستوردن
تراشیدن (موی و غیره)، پاک کردن زدودن، محو کردن زایل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ستودن
تصویر ستودن
مدح و تمجید کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ستودن
تصویر ستودن
مدح کردن، ستایش کردن، ستاییدن، خوبی و نیکویی کسی یا چیزی را بیان کردن، وصف کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ستودن
تصویر ستودن
((سُ دَ))
مدح کردن، ستایش کردن
فرهنگ فارسی معین