جدول جو
جدول جو

معنی پست شدن

پست شدن
خوار و ذلیل شدن
با خاک یکسان شدن، منهدم گشتن
تصویری از پست شدن
تصویر پست شدن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پست شدن

پست شدن

پست شدن
فرود شدن. سَفال. سُفول. هُفات. انهفات. (منتهی الارب) ، ویران شدن. منهدم گشتن. فرود آمدن. خراب شدن:
دیوار کهن گشته نه بردارد پادیر
یک روز همه پست شود رنجش بگذار.
رودکی.
شدی بارۀ دژ هم آنگاه پست
نماندی در او جایگاه نشست.
فردوسی.
در باغهای پست شده هم بدین امید
نونوهمی بنفشه نشانند و نسترن.
فرخی
لغت نامه دهخدا

پرت شدن

پرت شدن
افتادن از جایی. یا پرت شدن حواس. مشوش و مضطرب شدن حواس. یا پرت شدن از موضوع یامرحله. از موضوع و مطلب دور افتادن سهو و اشتباه کردن در موضوع
فرهنگ لغت هوشیار

چست شدن

چست شدن
جلد شدن. چابک و چالاک شدن. رجوع به چست شود، چست شدن جامه کسی را، موزون و متناسب آمدن جامه بقامت وی:
امروز بتو چست شد این کسوت مهرم
چون مدح و ثنایم بخداوند بشر بر.
سوزنی.
، چست شدن دل، ظاهراً بمعنی سخت شدن و قسی شدن:
بجفا دل منه که چست شود
آنچه بشکست کم درست شود.
اوحدی.
، چست شدن تن،ظاهراً بمعنی چاق و فربه شدن. توانا شدن. قوی و نیرومند شدن:
تن بجاه و بمال چست شود
دین بعلم و عمل درست شود.
اوحدی
لغت نامه دهخدا

سست شدن

سست شدن
واماندن. درماندن. از کار افتادن. ضعیف شدن: خالد استواری حصار که دید سست تر شد. (ترجمه تاریخ طبری بلعمی).
ز اسب اندر آمد بدید آن سرای
جهانجوی را سست شد دست و پای.
فردوسی.
خمیده گشت و سست شد آن قامت چو سرو
بی نور ماند و زشت شد آن طلعت هژیر.
ناصرخسرو.
، از کار افتادن. مردن: و یعقوب را بدید و بپرسید که ترا چندعمر است گفت صدوبیست سال گفت خلاف گویی در ساعت زنخ سست شد. (قصص الانبیاء ص 86)
لغت نامه دهخدا