جدول جو
جدول جو

معنی هزیمتی - جستجوی لغت در جدول جو

هزیمتی
(هََ مَ)
شکست خورده. هزیمت شده. (یادداشت به خط مؤلف) :
راست گفتی هزیمتی ّ شهند
خسته و جسته و فکنده سپر.
فرخی.
بدین ره اندر چندانکه مرد سیر شود
نه زاد یابد مرد هزیمتی ّ و نه نان.
فرخی.
همی شدند به بیچارگی هزیمتیان
شکسته پشت و گرفته گریز را هنجار.
عنصری.
هزیمتیان چون به دیه رسیدند آن را حصار گرفتند. (تاریخ بیهقی)
لغت نامه دهخدا
هزیمتی
در تازی نیامده شکست خورده گریخته گریزان کالیده فراری،جمع هزیمتیان: (همی شدند به بیچارگی هزیمتیان شکسته پشت و گرفته گریغ راهنجار) (عنصری) توضیح قدماء حذف تاء مصدری ونظایر آنرا ازآخرکلمات عربی درموقع نسبت ضرورت نشمرده اند
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عزیمت
تصویر عزیمت
حرکت کردن به سوی جایی، رفتن، عازم شدن، قصد، آهنگ، سحر، افسون
عزیمت کردن: قصد کردن، حرکت کردن به سویی، سفر کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هزیمت
تصویر هزیمت
شکست لشکر، شکست خوردگی و پراکندگی لشکر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از همزیستی
تصویر همزیستی
با هم زندگی کردن، زندگانی مردم دو کشور با کمک های اقتصادی و سیاسی به یکدیگر، در علم زیست شناسی شریک بودن دو گیاه در زندگی با یکدیگر
فرهنگ فارسی عمید
(هََ)
هم زیستی. با هم زیستن. زندگی دو تن یا دو گروه با یکدیگر درحالی که شاید مناسب یکدیگر نباشند
لغت نامه دهخدا
(هَِ زْ زی ما)
شکست لشکر. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). اسم از هزم. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هَُ زَ)
منسوب به هزیمه که بطنی است از حمیر. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از همزیستی
تصویر همزیستی
سازگار، موافق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هزیمت
تصویر هزیمت
گریز و فرار بهنگام شکست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هزیمت
تصویر هزیمت
((هَ مَ))
شکست لشکر، پراکندگی لشکر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بهزیستی
تصویر بهزیستی
سلامتی
فرهنگ واژه فارسی سره
تاروماری، شکست، عقب نشینی، فرار، گریز، هزم
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از همزیستی
تصویر همزیستی
التّعايش
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از همزیستی
تصویر همزیستی
Cohabitation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از همزیستی
تصویر همزیستی
cohabitation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از همزیستی
تصویر همزیستی
kuishi pamoja
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از همزیستی
تصویر همزیستی
ہم آہنگی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از همزیستی
تصویر همزیستی
การอยู่ร่วมกัน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از همزیستی
تصویر همزیستی
tinggal bersama
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از همزیستی
تصویر همزیستی
מגורים משותפים
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از همزیستی
تصویر همزیستی
同居
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از همزیستی
تصویر همزیستی
同居
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از همزیستی
تصویر همزیستی
একসাথে বসবাস
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از همزیستی
تصویر همزیستی
동거
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از همزیستی
تصویر همزیستی
birlikte yaşama
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از همزیستی
تصویر همزیستی
सहवास
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از همزیستی
تصویر همزیستی
coabitazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از همزیستی
تصویر همزیستی
Zusammenleben
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از همزیستی
تصویر همزیستی
співжиття
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از همزیستی
تصویر همزیستی
сожительство
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از همزیستی
تصویر همزیستی
współżycie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از همزیستی
تصویر همزیستی
cohabitación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از همزیستی
تصویر همزیستی
coabitação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از همزیستی
تصویر همزیستی
samenwonen
دیکشنری فارسی به هلندی