جدول جو
جدول جو

معنی هزیل - جستجوی لغت در جدول جو

هزیل
لاغر، انسان یا حیوان باریک اندام و کم گوشت
تصویری از هزیل
تصویر هزیل
فرهنگ فارسی عمید
هزیل
لاغر
تصویری از هزیل
تصویر هزیل
فرهنگ لغت هوشیار
هزیل
((هَ))
لاغر
تصویری از هزیل
تصویر هزیل
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تهزیل
تصویر تهزیل
لاغر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهزیل
تصویر تهزیل
((تَ))
لاغر کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تهزیل
تصویر تهزیل
لاغر کردنبرای مثال اگر دشمن شود فربه ز کلک اوست تهزیلش / وگر ملکت شود لاغر ز عزم اوست تسمینش (قاآنی - ۴۹۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جزیل
تصویر جزیل
عظیم، استوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزیل
تصویر تزیل
زدو دیدن، پراکنیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مزیل
تصویر مزیل
زایل کننده، پاک کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هایل
تصویر هایل
ترساننده، ترس آور، هولناک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هزال
تصویر هزال
بسیار شوخ، بسیار شوخی کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نزیل
تصویر نزیل
مهمان، مهمان فرود آمده، طعام بابرکت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مزیل
تصویر مزیل
زداینده زایل کننده پاک کننده اثر چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نزیل
تصویر نزیل
مهمان فرود آینده، ضیف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هایل
تصویر هایل
ترساننده. یا مرض هایل. مرض سخت موحش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هزیم
تصویر هزیم
تندر غرنده، اسپ شیهه کش، باران دمریز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هزیر
تصویر هزیر
در خسته، رانده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هزیج
تصویر هزیج
پاسی از شب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هزلی
تصویر هزلی
هزلی در فارسی تماخره ای لاغی منسوب به هزل
فرهنگ لغت هوشیار
لاغری لوده شوخ خنده ساز، یاوه گوی لاغری، مقابل سمن فربهی چاقی کسی که بسیارمزاح کند: (مرد شیرین سخن هزال بود)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هلیل
تصویر هلیل
ممال هلال: بنگرید به هلال هلال، نامی بودمردان را: (مران هردوسالاررابودنام یکی راهلیل ویکی راهمام) (ورقوگلشاعیوقی 5)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جزیل
تصویر جزیل
((جَ))
بسیار، فراوان، استوار، محکم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مزیل
تصویر مزیل
((مُ زِ))
زایل کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نزیل
تصویر نزیل
((نَ))
فرود آمده یا مقیم، مهمان، طعام با برکت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هلیل
تصویر هلیل
هلال (ماه)، نامی برای مردان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هزال
تصویر هزال
((هُ))
لاغری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هایل
تصویر هایل
((یِ))
هولناک، ترساننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هزال
تصویر هزال
((هَ زّ))
بسیار شوخی کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هزال
تصویر هزال
لاغری، لاغر بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جزیل
تصویر جزیل
بسیار، زیاد، فراوان، به طور فراوان، متوافر، معتدٌ به، درغیش، کثیر، عدیده، اورت، غزیر، خیلی، وافر، موفّر، موفور، بی اندازه، به غایت، مفرط
محکم، استوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زیل
تصویر زیل
ران کجی کج بودن و دور بودن ران ها از هم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هزل
تصویر هزل
مزاح، شوخی، سخن غیر جدی، سخن بیهوده، در علوم ادبی سخن منظوم یا منثور که محتوی مضامین غیراخلاقی و غیراجتماعی است
فرهنگ فارسی عمید
تماخره لاغ بیهوده کار هرزه کار مزاج کردن بیهوده گفتن، مزاح شوخی، مزاح آمیز وغیرجدی، مقابل جد: (بردشمن توخنددگردون چومردعاقل برهزلهای حجی برژاژهای طیان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هزل
تصویر هزل
((هَ))
مسخرگی، مزاح، شوخی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هیل
تصویر هیل
هل، درختی کوتاه با گل های ریز سفید شبیه گل باقلا که بیشتر در هندوستان به ثمر می رسد و از سه سالگی به بار می نشیند، میوۀ این درخت که کوچک صنوبری و به اندازۀ بند انگشت با پوست تیره رنگ و دانه های خوش بو که برای خوش بو ساختن برخی از خوراکی ها به کار می رود، لاچی، هال، خیربوا، قاقله، شوشمیر
فرهنگ فارسی عمید