جدول جو
جدول جو

معنی هزت - جستجوی لغت در جدول جو

هزت
نشاط و خرمی، صدای رعد
تصویری از هزت
تصویر هزت
فرهنگ فارسی عمید
هزت
جنبش، تکان
تصویری از هزت
تصویر هزت
فرهنگ فارسی عمید
هزت
(هَِزْ زَ)
هزه و شادمانی و خورسندی و خوشدلی: سلطان را دگرباره هزت غزو و نشاط مجاهدت متمدد گشت. (ترجمه تاریخ یمینی). رجوع به هزه شود
لغت نامه دهخدا
هزت
جنبش، شادمانی نشاط، آوازجوشش دیگ، تردد بانگ رعد، نوعی ازحرکت شتر. یا درهزت آوردن، به جنبش درآوردن باهتزاز درآوردن: (... واستعطافی نمودکه اعظاف محبت اورا درهزت آورد) یک بارجنباندن تحریک
فرهنگ لغت هوشیار
هزت
((هِ زَّ))
جنبش، حرکت، شادمانی، نشاط
تصویری از هزت
تصویر هزت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عزت
تصویر عزت
(دخترانه و پسرانه)
گرامی و عزیز بودن، سربلندی و ارجمندی، احترام، بزرگداشت، تکریم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از همت
تصویر همت
(پسرانه)
اراده، بلندطبعی، بلندنظری، جوانمردی، انگیزه و پشتکار قوی برای رسیدن به هدف
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هزد
تصویر هزد
سگ آبی، حیوانی پستاندار از راستۀ جوندگان با سر گرد، گوشهای کوچک، پاهای پرده دار، دم پهن پوست لطیف و موهای خرمایی که در آب به خوبی شنا می کند و در کنار رودخانه ها به طور دسته جمعی خانه های محکم دو طبقه برای خود می سازند، در زیر شکمش غده ای معروف به جند بیدستر یا خایۀ سگ آبی قرار دارد که در طب قدیم به کار می رفت، سگ لاب، قندس، سقلاب، بیدست، سمور آبی، بیدستر، بادستر، ویدستر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هفت
تصویر هفت
مقداری از آب یا آشامیدنی دیگر که به یک بار فرو دهند، جرعه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هست
تصویر هست
سوم شخص مفرد مضارع از فعل بودن یا هستن، وجود، موجود
هست شدن: به وجود آمدن، موجود شدن
هست کردن: به وجود آوردن، پدید آوردن
هست و نیست: کنایه از بود و نبود، همه چیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هفت
تصویر هفت
شش به علاوۀ یک، عدد «۷»
در موسیقی از شعبه های بیست و چهارگانۀ موسیقی ایرانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هرت
تصویر هرت
بدون قاعده، بدون نظم، بدون قانون مثلاً شهر هرت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از همت
تصویر همت
قصد، اراده و عزم قوی، بلند طبعی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هزم
تصویر هزم
شکست دادن و پراکنده ساختن دشمن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هشت
تصویر هشت
بعد از هفت، عدد «۸»
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هزل
تصویر هزل
مزاح، شوخی، سخن غیر جدی، سخن بیهوده، در علوم ادبی سخن منظوم یا منثور که محتوی مضامین غیراخلاقی و غیراجتماعی است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهزت
تصویر نهزت
فرصت، وقت مناسب برای کاری، زمان، وقت
فرهنگ فارسی عمید
(نُ زَ)
فرصت. (یادداشت مؤلف). نهزه. رجوع به نهزه شود، غنیمت. (یادداشت مؤلف). نهزه. رجوع به نهزه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از همت
تصویر همت
آرزو و خواهش و غم و اراده
فرهنگ لغت هوشیار
بی نظمی هرج ومرج. یا شهرهرت. -1 شهری وهمی که درآن قاعده وقانونی نیست بلکه هرج ومرج کلی درآن حکمفرماست، جایی که درآن بی نظمی وبی قانونی وهرج ومرج حکمفرماباشد نظیر دیوان بلخ: (مگر اینجاشهرهرت است ک) برای بیان صدایی که از بالاکشیدن موادمایع (یا موادغلیظ ترمانندآش) از کاسه یاقاشق دردهان برمی آید بکاررود
فرهنگ لغت هوشیار
عدد اصلی میان شش وهشت (7) وپنج بعلاوه ّ دو سبعه. توضیح ازمیان اعداد شماره هفت ازدیرباز مورد توجه اقوام مختلف جهان بوده است. وجود برخی عوامل طبیعی مانند تعدادسیاره های مکشوف جهان باستان وهمچنین رنگهای اصلی وامثال آنها موید رجحان وجنبه مابعد طبیعی آن گردید توضیح، ازترکیبات هفت آنچه که اسم عام بشمارروند درسطور آینده نقل میشوند وآنچه که جنبه اسم خاص دارنددربخش 3 . مندرج خواهندشد. اندک خشکیی که بعد ازتری بهم رسد دمی ازآب شربت، شراب ومانند آنها که فروکشند جرعه قورت
فرهنگ لغت هوشیار
شادی آور، سبکرفتار: اسپ آوازرعد بانگ تندر، آواز طرب انگیز سرودمفرح، صدایی که درآن خشونت وغلظتی باشد، بحریست ازبحورعروضی که ازتکرار جزو (مفاعیلن) تشکیل شود. یا هزج مثمن سالم. ازتکرار چهاربار مفاعیلن حاصل شود: (مکن درجسم وجان منزل که این دونست وآن والامفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قدم زین هردوبیرون نه نه اینجاباش نه آنجا مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن)، آواز هفدم ازهفده بحراصول قدما
فرهنگ لغت هوشیار
زیاندیده، دشوار، گول زدن: با چوبدستی، گران کردن نرخ، خندیدن، بی اندیشه خریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هزق
تصویر هزق
شادمانی تندر غرنده
فرهنگ لغت هوشیار
تماخره لاغ بیهوده کار هرزه کار مزاج کردن بیهوده گفتن، مزاح شوخی، مزاح آمیز وغیرجدی، مقابل جد: (بردشمن توخنددگردون چومردعاقل برهزلهای حجی برژاژهای طیان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هزم
تصویر هزم
مهربانی کردن بر کسی
فرهنگ لغت هوشیار
بومهن تنبه زمین لرزه، آشوبگر شهر آشوب: زن هزت در فارسی شادمانی، آوای جوشش، آوای تندر، فراخ خویی خرسندی یک بارجنباندن تحریک. نوع جنباندن تحریک: (کاین تانی پرتورحمان بود وان شتاب ازهزه شیطان بود) (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عزت
تصویر عزت
عظمت و بزرگواری و ارجمندی و ارج و سرافرازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هات
تصویر هات
هات در فارسی بده، بیار بده (ای مرد)، بیار: (گربخواهی تابدانی گوش دار ور بدانی گوش من زی تست هات خ) (ناصر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هبت
تصویر هبت
بخشش، انعام، عطا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رزت
تصویر رزت
فرانسوی گلنوار گلبرگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهزت
تصویر نهزت
فرصت، صید:جمع نهز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازت
تصویر ازت
گازی بی رنگ و بو که چهار پنجم هوا را تشکیل می دهد، نیتروژن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهزت
تصویر نهزت
((نُ زَ))
فرصت، صید، جمع نهز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از همت
تصویر همت
پشتکار، تلاش
فرهنگ واژه فارسی سره