بسیار زیاد، برای مثال هزاران سر مردم بی گناه / بدین گفته ات گشت خواهد تباه (فردوسی - ۲/۳۴۹حاشیه) بلبل، پرنده ای خوش آواز و به اندازۀ گنجشک با پشت قهوه ای و شکم خاکستری، صبح خوٰان، هزارآوا، بوبرد، فتّال، هزار، زندواف، بوبردک، مرغ سحر، شباهنگ، زندوان، عندلیب، زندباف، شب خوٰان، مرغ چمن، مرغ خوش خوٰان، زندلاف، هزاردستان
بسیار زیاد، برای مِثال هزاران سرِ مردمِ بی گناه / بدین گفته ات گشت خواهد تباه (فردوسی - ۲/۳۴۹حاشیه) بُلبُل، پرنده ای خوش آواز و به اندازۀ گنجشک با پشت قهوه ای و شکم خاکستری، صُبح خوٰان، هِزارآوا، بوبُرد، فَتّال، هِزار، زَندواف، بوبَردَک، مُرغِ سَحَر، شَباهَنگ، زَندوان، عَندَلیب، زَندباف، شَب خوٰان، مُرغِ چَمَن، مُرغ خوُش خوٰان، زَندلاف، هِزاردَستان
پرچین، دیواری که از بوته های خار و شاخه های درخت در گرداگرد باغ یا کشتزار درست کنند، شاخ و برگ درخت و بوته های خار که بر سر دیوار باغ به ردیف بگذارند تا مانع عبور شود خاربست، خارچین، فلغند، کپر، چپر
پَرچین، دیواری که از بوته های خار و شاخه های درخت در گرداگرد باغ یا کشتزار درست کنند، شاخ و برگ درخت و بوته های خار که بر سر دیوار باغ به ردیف بگذارند تا مانع عبور شود خاربَست، خارچین، فُلغُند، کَپَر، چَپَر
دهی است از بخش واهان شهرستان خرم آباد دارای 106 تن سکنه. آب آن از چشمه ومحصول عمده اش غله، لبنیات و پشم و هنر دستی زنان بافتن سیاه چادر است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی است از بخش واهان شهرستان خرم آباد دارای 106 تن سکنه. آب آن از چشمه ومحصول عمده اش غله، لبنیات و پشم و هنر دستی زنان بافتن سیاه چادر است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی از بخش دستجرد شهرستان قم. کوهستانی و سرد و دارای 331 تن سکنه است. از قنات و چشمه سارها مشروب میشود. محصول عمده اش غله و بنشن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی از بخش دستجرد شهرستان قم. کوهستانی و سرد و دارای 331 تن سکنه است. از قنات و چشمه سارها مشروب میشود. محصول عمده اش غله و بنشن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است از بخش آبدانان شهرستان ایلام. دارای 352 تن سکنه است. آب آن از چشمه و رود خانه کبود است و محصول آن غله، لبنیات، پشم و ماش است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی است از بخش آبدانان شهرستان ایلام. دارای 352 تن سکنه است. آب آن از چشمه و رود خانه کبود است و محصول آن غله، لبنیات، پشم و ماش است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی است از بخش سیردان شهرستان زنجان که 1271 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه محلی و محصول آن غله، پنبه، گردو، انار و زیتون است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی است از بخش سیردان شهرستان زنجان که 1271 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه محلی و محصول آن غله، پنبه، گردو، انار و زیتون است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
زنار بندنده. آنکه زنار بندد. (از فرهنگ فارسی معین). بت پرست. (ناظم الاطباء). برهمن و برهمن زاده... (آنندراج) : برهمن زادۀ زناربندی برده ایمانم که سودا می کنم با کفر زلفش دین و ایمان را. حضرت شیخ (از آنندراج). تا برون آمد به سیر ماه آن مشکین کمند بر فلک ماه تمام از هاله شد زناربند. صائب (ایضاً)
زنار بندنده. آنکه زنار بندد. (از فرهنگ فارسی معین). بت پرست. (ناظم الاطباء). برهمن و برهمن زاده... (آنندراج) : برهمن زادۀ زناربندی برده ایمانم که سودا می کنم با کفر زلفش دین و ایمان را. حضرت شیخ (از آنندراج). تا برون آمد به سیر ماه آن مشکین کمند بر فلک ماه تمام از هاله شد زناربند. صائب (ایضاً)
شهری است از پس سیحون در پایان بلادشاش از جهتی پیوستۀ به ترکستان و آنجا سرحد و آخر بلاد اسلام درماوراءالنهر محسوب میشده، اهل این شهر جزء آخر این کلمه را بیفکنند و طرار و گاهی هم اطرار گویند. این شهر از اقلیم پنجم و طول آن 97 و نیم درجه و عرض آن 39 درجه و 35 دقیقه است. (معجم البلدان ج 6 ص 37)
شهری است از پس سیحون در پایان بلادشاش از جهتی پیوستۀ به ترکستان و آنجا سرحد و آخر بلاد اسلام درماوراءالنهر محسوب میشده، اهل این شهر جزء آخر این کلمه را بیفکنند و طرار و گاهی هم اطرار گویند. این شهر از اقلیم پنجم و طول آن 97 و نیم درجه و عرض آن 39 درجه و 35 دقیقه است. (معجم البلدان ج 6 ص 37)
به گفتۀ بلعمی لقب مهرنرسی از فرزندان اسفندیار است که یزدگرد اوّل ساسانی او را وزارت داد و بهرام گور نیز این شغل بدو سپرد و مردمان از وزارت او شادمان بودند. رجوع به تاریخ بلعمی ص 944 شود
به گفتۀ بلعمی لقب مهرنرسی از فرزندان اسفندیار است که یزدگرد اوّل ساسانی او را وزارت داد و بهرام گور نیز این شغل بدو سپرد و مردمان از وزارت او شادمان بودند. رجوع به تاریخ بلعمی ص 944 شود
در تشکیلات مرکزی حکومت ساسانی وزیر بزرگ را هزاربد می گفتند که به زبان پهلوی ساسانی هزارپتی میشود. (از ایران در زمان ساسانیان تألیف کریستن سن ترجمه رشید یاسمی چ 2 ص 133)
در تشکیلات مرکزی حکومت ساسانی وزیر بزرگ را هزاربد می گفتند که به زبان پهلوی ساسانی هزارپتی میشود. (از ایران در زمان ساسانیان تألیف کریستن سن ترجمه رشید یاسمی چ 2 ص 133)
مکان تابستانی که بالای او باز باشد و شبها اسبان در آنجا بندند و این از اهل زبان بتحقیق پیوسته. ودر محاوره جایی که اسبان را در موسم بهار در آنجا بندند. (آنندراج). طویلۀ بی سقف که در فصل بهار و تابستان چارپایان را در آن بندند. باربند. بهاربند. (فرهنگ فارسی معین).
مکان تابستانی که بالای او باز باشد و شبها اسبان در آنجا بندند و این از اهل زبان بتحقیق پیوسته. ودر محاوره جایی که اسبان را در موسم بهار در آنجا بندند. (آنندراج). طویلۀ بی سقف که در فصل بهار و تابستان چارپایان را در آن بندند. باربند. بهاربند. (فرهنگ فارسی معین).
گیاهی آب زی وزیبا ازرده تک لپه ایهاکه درکنار نهرهای مناطق معتدل میروید گلهایش صورتی رنگ وزیبا که بصورت دستجات 20 تا 30 تائی در انتهای ساقه قرارمیگیرند، جگن نهری گل هزارنی
گیاهی آب زی وزیبا ازرده تک لپه ایهاکه درکنار نهرهای مناطق معتدل میروید گلهایش صورتی رنگ وزیبا که بصورت دستجات 20 تا 30 تائی در انتهای ساقه قرارمیگیرند، جگن نهری گل هزارنی