جدول جو
جدول جو

معنی بهاربند

بهاربند
جای بستن چارپایان در بهار و تابستان که سقف ندارد، خانه هواگیر ویژه فصل بهار
تصویری از بهاربند
تصویر بهاربند
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با بهاربند

بهاربند

بهاربند
طویله بی سقفی که در فصل بهار و تابستان چارپایان را در آن بندند باربند باره بند، خانه هوادار که فصل بهار در آن نشینند
فرهنگ لغت هوشیار

بهاربند

بهاربند
جای بستن چهارپایان در فصل بهار و تابستان، جایی شبیه ایوان در خارج طویله که در فصل بهار و تابستان چهارپایان را در آنجا می بندند
بهاربند
فرهنگ فارسی عمید

بهاربند

بهاربند
مکان تابستانی که بالای او باز باشد و شبها اسبان در آنجا بندند و این از اهل زبان بتحقیق پیوسته. ودر محاوره جایی که اسبان را در موسم بهار در آنجا بندند. (آنندراج). طویلۀ بی سقف که در فصل بهار و تابستان چارپایان را در آن بندند. باربند. بهاربند. (فرهنگ فارسی معین).
لغت نامه دهخدا

بهاروند

بهاروند
ایل کرد تیره ای از دیرکوند. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 66)
لغت نامه دهخدا

چهاربند

چهاربند
چهارمفصل، دو مفصل دست و دو مفصل زانو، کنایه از چهارعنصرست، کنایه از دنیا و عالم است. رجوع به چاربند شود
لغت نامه دهخدا

باربند

باربند
آنکه بارها را بندد، نواری که با آن بار را استوار کنند
باربند
فرهنگ لغت هوشیار

باربند

باربند
شبکه ای معمولاً فلزی که روی سقف اتومبیل های غیرباری نصب می کنند و روی آن بار می گذارند، نوار یا ریسمانی که با آن بار را می بندند، طویله یا اصطبل بی سقف که چهارپایان بارکش را در آن جا می بندند، بهاربند
فرهنگ فارسی معین