- هرزمان
- هر وقت، هر ساعت: (آنکه مدام شیشه ام ازپی عیش داده است شیشه ام ازچه میبردپیش طبیب هرزمان) (حافظ)
معنی هرزمان - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اجتماع
مقارن
رشته ای که برای دوختن چیزی به سوزن بکشند
گرزمان، عرش، فلک نهم بالای همۀ افلاک که آن را محیط بر عالم ماده می دانستند، در روایات دینی جایی فراتر از همۀ آسمان ها، فلک المحیط، چرخ برین، چرخ اکبر، فلک الافلاک، چرخ اثیر، چرخ اطلس، سپهران سپهر، طارم اعلیٰ، آسمان، سپهر، بالاترین مرحلۀ بهشت، بهشت برین
عرش، فلک نهم بالای همۀ افلاک که آن را محیط بر عالم ماده می دانستند، در روایات دینی جایی فراتر از همۀ آسمان ها، فلک المحیط، چرخ برین، چرخ اکبر، فلک الافلاک، چرخ اثیر، چرخ اطلس، سپهران سپهر، طارم اعلیٰ
آسمان، سپهر،برای مثال مه و خورشید با برجیس و بهرام / زحل با تیر و زهره بر گرزمان (دقیقی - ۱۰۴)
بالاترین مرحلۀ بهشت، بهشت برین
آسمان، سپهر،
بالاترین مرحلۀ بهشت، بهشت برین
سپهر، آسمان
تخته ای که جلوجوی ونهرنهندبرای کم وبیش کردن آب ونیزبرای بازداشتن ازفرودآمدن سنگ وامثال آن
تازی گشته دو سر یولاف از گیاهان یولاف راگویند که دوسرنیز نامیده میشود
دانه ای تیره رنگ که در کشتزارهای جو و گندم می روید و گیاه آن شبیه بوتۀ گندم است
هر زمان، هر وقت: (چنان گردد جهان هزمان که دردشت پلنگ آهونگیرد جزبکشتی) (دقیقی)
خرد و هوش، عقل نا امیدی، یاس
هرزمان، برای مثال چنان گردد جهان هزمان که گویی / پلنگ آهو نگیرد جز به کشتی (دقیقی - ۱۰۵)
ترزبان
بلندمدت
اهالی
فرانسوی فرو نشست
توقف، درنگ
در حال فورا فی لافور. رشته و ریسمان تافته که در سوزن کشند
فرونشست
ترجمان، مترجم
موسسه، اداره
قسمت واپسین از دوران که به قیامت پیوندد، آخرالزمان
اژدها