پایه، پله، رتبه، مرتبه، هر یک از تقسیمات یک وسیله مثل بارومتر و ترمومتر یا چیز دیگر که به چند قسمت تقسیم شده باشد، در ریاضیات یک جزء از ۳۶۰ جزء محیط دایره، در امور نظامی مقام و رتبۀ نظامی مثلاً درجۀ سرهنگی
پایه، پله، رتبه، مرتبه، هر یک از تقسیمات یک وسیله مثل بارومتر و ترمومتر یا چیز دیگر که به چند قسمت تقسیم شده باشد، در ریاضیات یک جزء از ۳۶۰ جزء محیط دایره، در امور نظامی مقام و رتبۀ نظامی مثلاً درجۀ سرهنگی
باطل و هدر کردن خون کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج). و منه قول ابی محجن لابن ابی وقاص اما اذا بهرجتنی فلااشربها ابداً، یعنی الخمر، ای هدرتنی باسقاط الحد عنی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
باطل و هدر کردن خون کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج). و منه قول ابی محجن لابن ابی وقاص اما اذا بهرجتنی فلااشربها ابداً، یعنی الخمر، ای هدرتنی باسقاط الحد عنی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
هرچیز: (هرچه ازجنس زمین بود چون کحل وزرنیخ. . تیمم برآهن روابیند)، هراندازه هرقدر: (وهرچه درامکان گنجد ازخرابی واضرار بتقدیم رسانیدند)، هرچکه (در ذوی العقولبکاررود) توضیح (هرچه) گاه برسرصفت تفضیلی درآید ودال برتاکید درمعنی آن صفت است. یا هرچه باداباد. هرچه که شدنی است میشود: (باخودش گفت هرچه بادابادخ اقلا یک هم صحبت گیرآوردم) یا هرچه باشد، بهرحال درهرحال: (هرچه باشد توعلی رادختری درج عصمت گوهرپیغمبری) (ازقول حسین علیه السلام به زینب) یا هرچه بیشتر. هراندازه که ممکن است بیشتروفزونتر. یا هرچه تمامتر. هراندازه که ممکن است تمامتروکاملتر: (وبحر متی هرچه تمامتر وبعزمی هرچه صادقتر کشتی هارابطرف حصار راندند) یاهرچه خوبتر. هراندازه که ممکن است خوبتر وبهتر: (برسرصورت پرندسرشت بخطی هرچه خوبتربنوشت) (هفت پیکر) یا هرچه زودتر. هراندازه که ممکن است زودتر. هراندازه که ممکن است زودتر. یاهرچه صادقتر. راست گوتر، راست تر درست تر. یا هرچه ظاهرتر. هرقدر که ممکن است آشکارتر: (ومعلوم گردد که این الفاظ به یکدیگر هرچه متناسبتر است وهرکلمتی را اعجازی هرچه ظاهرتر) یاهرچه کمتر. هراندازه که ممکن است کمتر. یاهرچه متناسبتر. هرقدر که ممکن است متناسبتر یا هرچه موجزتر. هرقدرکه ممکن است مختصرتر: (ویک باب که برذکر برزویه طبیب مقصوداست وبه بزرجمهر منسوب هرچه موجزتر پرداخته شد) یاهرچه بدتر. مقعد ماتحت
هرچیز: (هرچه ازجنس زمین بود چون کحل وزرنیخ. . تیمم برآهن روابیند)، هراندازه هرقدر: (وهرچه درامکان گنجد ازخرابی واضرار بتقدیم رسانیدند)، هرچکه (در ذوی العقولبکاررود) توضیح (هرچه) گاه برسرصفت تفضیلی درآید ودال برتاکید درمعنی آن صفت است. یا هرچه باداباد. هرچه که شدنی است میشود: (باخودش گفت هرچه بادابادخ اقلا یک هم صحبت گیرآوردم) یا هرچه باشد، بهرحال درهرحال: (هرچه باشد توعلی رادختری درج عصمت گوهرپیغمبری) (ازقول حسین علیه السلام به زینب) یا هرچه بیشتر. هراندازه که ممکن است بیشتروفزونتر. یا هرچه تمامتر. هراندازه که ممکن است تمامتروکاملتر: (وبحر متی هرچه تمامتر وبعزمی هرچه صادقتر کشتی هارابطرف حصار راندند) یاهرچه خوبتر. هراندازه که ممکن است خوبتر وبهتر: (برسرصورت پرندسرشت بخطی هرچه خوبتربنوشت) (هفت پیکر) یا هرچه زودتر. هراندازه که ممکن است زودتر. هراندازه که ممکن است زودتر. یاهرچه صادقتر. راست گوتر، راست تر درست تر. یا هرچه ظاهرتر. هرقدر که ممکن است آشکارتر: (ومعلوم گردد که این الفاظ به یکدیگر هرچه متناسبتر است وهرکلمتی را اعجازی هرچه ظاهرتر) یاهرچه کمتر. هراندازه که ممکن است کمتر. یاهرچه متناسبتر. هرقدر که ممکن است متناسبتر یا هرچه موجزتر. هرقدرکه ممکن است مختصرتر: (ویک باب که برذکر برزویه طبیب مقصوداست وبه بزرجمهر منسوب هرچه موجزتر پرداخته شد) یاهرچه بدتر. مقعد ماتحت
پایه، رتبه، نردبان، حد و اندازه چیزی، مقام، منزلت، مرتبه نظامی، واحد اندازه گیری زاویه و کمان معادل 1360 یک دور کامل، بالاترین توان مجهول در هر معادله پس از تبدیل معادله به ساده ترین صورت
پایه، رتبه، نردبان، حد و اندازه چیزی، مقام، منزلت، مرتبه نظامی، واحد اندازه گیری زاویه و کمان معادل 1360 یک دور کامل، بالاترین توان مجهول در هر معادله پس از تبدیل معادله به ساده ترین صورت