- هرثم
- شیربیشه
معنی هرثم - جستجوی لغت در جدول جو
- هرثم ((هَ ثَ))
- شیر بیشه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شیر بیشه، زیر بینی شیربیشه
سپیدبینی اسپ، بی زبانی
هرلحظه، هردقیقه، هرساعت، هرآن
بینی
هر ساعت، هر آن، پیاپی، متواتراً
جوجه کرکس، جوجه عقاب
پیر، فرتوت، کهن سال
بسیار پیر و کهن سال شدن، پیری، فرتوتی
جسم مخروطی شکل که قاعدۀ آن مثلث یا مربع یا کثیر الاضلاع باشد و وجوه جانبی آن مثلث هایی باشند که همه به یک راس مشترک منتهی شوند
جامه کهنه
در اصطلاح هندسه، جسم مخروطی شکلی که قاعده آن مثلث یا مربع و یا اینکه کثرالاضلاع باشد
((هَ رَ))
فرهنگ فارسی معین
جسمی مخروطی شکل که قاعده اش مربع یا چندضلعی باشد و وجوه جانبی آن مثلث هایی باشند که همه به یک رأس مشترک منتهی شوند
گرمی آتش، شعلۀ آتش