- هرتی
- رقیق ومایع گونه ای که بتوان آنرا هرت کشید. یا هرتی بالاکشیدن (سرکشیدن)، بسرعت هرت کشیدن لاجرعه هرت کشیدن
معنی هرتی - جستجوی لغت در جدول جو
- هرتی ((هُ))
- چیز رقیق و مایع گونه ای که بتوان آن را هرت کشید
هرتی بالا کشیدن: لاجرعه هرت کشیدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
موجودیت، وجود
زن شلخته که کارهایش بی نظم و ترتیب باشد
ویژگی کسی که بیش از حد به ظاهر خود می رسد
واحد اندازه گیری بسامد بر اساس سیکل در ثانیه
کسی که چرت می زند و در حال چرت زدن است، چرت زننده،
ویژگی زن شلخته که کارهایش سرسری و بی نظم و ترتیب باشد، شرتی پرتی، با بی قیدی و شلختگی
از مردم هرات، تهیه شده در هرات، لهجۀ فارسی رایج در هرات
مقابل نیستی، وجود، زندگی، کنایه از دارایی، سرمایه، کنایه از جهان، کنایه از خودبینی
راهرو سقف دار هشت ضلعی که در جلو در ورودی خانه ساخته می شد
جلف و بدکار
نادرست نویسی غرتی پارسی است مردی که تمام هم خود را مصروف صورت ظاهر و لباس کند ژیگولو
آلمانی یکان بسامد دور دم
منسوب به هرات ازمردم هرات، ساخته هرات، نوعی برنج گیلانی (ظاهرامنسوب به دهکده هرات رودسر)
اهل هرات
هفت بودن: (... آنگاه صورت افلاک اندرمرتبت هفتی است ازآنست که افلاک هفت است)
راهرو مسقف دار هشت ضلعی یا مدور که در جلو در ورودی خانه ساخته شود
حیات، بودن، زندگی
بدون قاعده، بدون نظم، بدون قانون مثلاً شهر هرت
بی نظمی هرج ومرج. یا شهرهرت. -1 شهری وهمی که درآن قاعده وقانونی نیست بلکه هرج ومرج کلی درآن حکمفرماست، جایی که درآن بی نظمی وبی قانونی وهرج ومرج حکمفرماباشد نظیر دیوان بلخ: (مگر اینجاشهرهرت است ک) برای بیان صدایی که از بالاکشیدن موادمایع (یا موادغلیظ ترمانندآش) از کاسه یاقاشق دردهان برمی آید بکاررود
کنور انبار گندم چون خواهندکسی را بخواری بیرون کنند این لفظ رابرزبان رانند: (هری برو معزولی)، آوازخنده: (هری بریشمون خندید) آوازپنهانی دل درحالت ترس و نگرانی (دلم هری ریخت) یا هری (تو ریختن دل)، اضطراب ونگرانی شدید و ناگهانی را میرساند. این ترکیب به صورت (خری پایین ریختن دل) نیز استعمال می شود اماخودکلمه (هری) برای هرنوع سقوط ناگهانی وشدید ممکن است استعمال شود کامیون پراز آجرچپه شد وآجرهاهری ریخت پایین. یا هری (زدن بخنده)، هرهرخندیدن، گاهی بصورت کلمه تحقیربرای راندن وبیرون کردن اشخاص به کارمیرود
لاتینی تازی گشته گزنه از گیاهان گزنه