جدول جو
جدول جو

معنی هرتی - جستجوی لغت در جدول جو

هرتی
رقیق ومایع گونه ای که بتوان آنرا هرت کشید. یا هرتی بالاکشیدن (سرکشیدن)، بسرعت هرت کشیدن لاجرعه هرت کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
هرتی
((هُ))
چیز رقیق و مایع گونه ای که بتوان آن را هرت کشید
هرتی بالا کشیدن: لاجرعه هرت کشیدن
تصویری از هرتی
تصویر هرتی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هستی
تصویر هستی
موجودیت، وجود
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هستی
تصویر هستی
(دخترانه)
وجود، وجود، زندگی، زندگانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شرتی
تصویر شرتی
زن شلخته که کارهایش بی نظم و ترتیب باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرتی
تصویر قرتی
ویژگی کسی که بیش از حد به ظاهر خود می رسد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هرتز
تصویر هرتز
واحد اندازه گیری بسامد بر اساس سیکل در ثانیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چرتی
تصویر چرتی
کسی که چرت می زند و در حال چرت زدن است، چرت زننده،
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شرتی
تصویر شرتی
ویژگی زن شلخته که کارهایش سرسری و بی نظم و ترتیب باشد، شرتی پرتی، با بی قیدی و شلختگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هروی
تصویر هروی
از مردم هرات، تهیه شده در هرات، لهجۀ فارسی رایج در هرات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هستی
تصویر هستی
مقابل نیستی، وجود، زندگی، کنایه از دارایی، سرمایه، کنایه از جهان، کنایه از خودبینی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هشتی
تصویر هشتی
راهرو سقف دار هشت ضلعی که در جلو در ورودی خانه ساخته می شد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غرتی
تصویر غرتی
جلف و بدکار
فرهنگ لغت هوشیار
نادرست نویسی غرتی پارسی است مردی که تمام هم خود را مصروف صورت ظاهر و لباس کند ژیگولو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرتز
تصویر هرتز
آلمانی یکان بسامد دور دم
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به هرات ازمردم هرات، ساخته هرات، نوعی برنج گیلانی (ظاهرامنسوب به دهکده هرات رودسر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هروی
تصویر هروی
اهل هرات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفتی
تصویر هفتی
هفت بودن: (... آنگاه صورت افلاک اندرمرتبت هفتی است ازآنست که افلاک هفت است)
فرهنگ لغت هوشیار
راهرو مسقف دار هشت ضلعی یا مدور که در جلو در ورودی خانه ساخته شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هستی
تصویر هستی
حیات، بودن، زندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرتی
تصویر غرتی
((غِ))
جلف، سبک، قرتی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرتی
تصویر فرتی
((فِ رْ))
به چابکی، به سهولت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قرتی
تصویر قرتی
((قِ))
جلف، سبک، غرتی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هشتی
تصویر هشتی
((هَ))
راهرو سقف دار هشت ضلعی یا گرد در قسمت ورودی جلوی ساختمان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هستی
تصویر هستی
((هَ))
وجود، دارایی، ثروت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هرتز
تصویر هرتز
((هِ))
واحد بسامد برابر یک سیکل (دور) در ثانیه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هرت
تصویر هرت
بدون قاعده، بدون نظم، بدون قانون مثلاً شهر هرت
فرهنگ فارسی عمید
بی نظمی هرج ومرج. یا شهرهرت. -1 شهری وهمی که درآن قاعده وقانونی نیست بلکه هرج ومرج کلی درآن حکمفرماست، جایی که درآن بی نظمی وبی قانونی وهرج ومرج حکمفرماباشد نظیر دیوان بلخ: (مگر اینجاشهرهرت است ک) برای بیان صدایی که از بالاکشیدن موادمایع (یا موادغلیظ ترمانندآش) از کاسه یاقاشق دردهان برمی آید بکاررود
فرهنگ لغت هوشیار
کنور انبار گندم چون خواهندکسی را بخواری بیرون کنند این لفظ رابرزبان رانند: (هری برو معزولی)، آوازخنده: (هری بریشمون خندید) آوازپنهانی دل درحالت ترس و نگرانی (دلم هری ریخت) یا هری (تو ریختن دل)، اضطراب ونگرانی شدید و ناگهانی را میرساند. این ترکیب به صورت (خری پایین ریختن دل) نیز استعمال می شود اماخودکلمه (هری) برای هرنوع سقوط ناگهانی وشدید ممکن است استعمال شود کامیون پراز آجرچپه شد وآجرهاهری ریخت پایین. یا هری (زدن بخنده)، هرهرخندیدن، گاهی بصورت کلمه تحقیربرای راندن وبیرون کردن اشخاص به کارمیرود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هری
تصویر هری
((ه))
شهر هرات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هری
تصویر هری
((هُ رّ))
آواز پنهانی دل در حالت ترس و نگرانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هری
تصویر هری
((هِ رُِ))
چون خواهند کسی را به خواری بیرون کنند، این لفظ را بر زبان رانند، آواز خنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هرت
تصویر هرت
((هِ))
هرج و مرج، بی قانونی
شهر هرت: جایی که در آن بی نظمی و بی قانونی و هرج و مرج حکمفرما باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هرت
تصویر هرت
((هُ))
صدایی که از بالا کشیدن مواد مایع از کاسه یا قاشق در دهان برآید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هرتیکه
تصویر هرتیکه
لاتینی تازی گشته گزنه از گیاهان گزنه
فرهنگ لغت هوشیار