جدول جو
جدول جو

معنی هراوراه - جستجوی لغت در جدول جو

هراوراه
از دیه های وره. (تاریخ قم ص 138)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فراورده
تصویر فراورده
فراهم آورده، حاصل، در علم اقتصاد محصول به دست آمده از طریق زراعت یا صنعت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هامراه
تصویر هامراه
همراه، رفیق، موافق، هم قدم، دو تن که با هم راه بروند، آنچه قابل حمل و جابه جایی است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راورا
تصویر راورا
خارپشت، جوجه تیغی، زافه
فرهنگ فارسی عمید
(دِ)
دهی است از دهستان ایذه بخش ایذۀ شهرستان اهواز، واقع در 57 هزارگزی باختر ایذه. آب آن از چشمه تأمین میشود و محصول آن غلات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
قریه ای است در نزدیکی سوریان. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
از طسوج جوزه و جرکان. (تاریخ قم ص 119)
لغت نامه دهخدا
(مَ رَ)
بیابان و زمین که چیزی نرویاند. ج، مروری ̍، مروریات. و مراری. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
مرکّب از: هام (= هم، + راه، مزید همراه) به معنی همراه، رفیق، رفیق راه، رفیق سفر، (از برهان) (از فرهنگ نظام) (از ناظم الاطباء) :
سگ و گربه همسایه و هامراه
به دزدی شب و روز پویان به راه،
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 7 ص 226)
لغت نامه دهخدا
راورا، ژاوژا، ژاوژا، رجوع به ژاوژا شود، خارپشت، (ناظم الاطباء) (از فرهنگ رشیدی)، خارپشت را گویند و آن جانوری است معروف، (آنندراج) (انجمن آرا) (برهان)، خارپشت باشد که آنرا ژوژه نیز خوانند و عربی آن قنفذ است، (از شعوری ج 2 ورق 2) :
گر سایۀ عمود تو افتد بفرق او
سر برکشد بسینه عدویت چو راورا،
عمادالدین یوسف (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(هََ رْ را رَ)
عین هراره، چشم بسیارآب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(هَِ وَ)
چوب دستی گنده. ج، هراوی ̍، هری، هری ّ. (منتهی الارب). عصا یا چوب دستی ضخیم چون دستۀ تبر و کلنگ. ج، هراوی، هری، هری ّ. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از فراورده
تصویر فراورده
فراهم آورده، حاصل شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هامراه
تصویر هامراه
همراه، رفیق راه و سفر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراورده
تصویر فراورده
((فَ وَ یا وُ دِ))
به دست آمده، محصول، ساخته شده، فرا آورده
فرهنگ فارسی معین
اریب، کجکی
فرهنگ گویش مازندرانی