جدول جو
جدول جو

معنی هرآیین - جستجوی لغت در جدول جو

هرآیین
(هََ)
دهی است از دهستان خرقان شرقی بخش آوج شهرستان قزوین که در 15 هزارگزی جنوب شرقی آوج قرار دارد و جایی کوهستانی و سردسیر و دارای 1270 تن سکنه است. محصول عمده اش غله، سیب زمینی، انگور، زردآلو، و کار مردم زراعت و جاجیم بافی و گلیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برآلین
تصویر برآلین
(پسرانه)
نام گیاهی خوشبو است که مصرف طبی دارد (نگارش کردی: بهرزان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از به آیین
تصویر به آیین
(دخترانه)
دارای آیین بهتر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مهرآگین
تصویر مهرآگین
(دخترانه)
همراه با محبت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مهرآذین
تصویر مهرآذین
(دخترانه)
مرکب از مهر (خورشید) + آذین (آرایش)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرایین
تصویر فرایین
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، از بزرگان و مشاوران دربار قباد پادشاه ساسانی، نام یکی از پادشاهان ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هم آیین
تصویر هم آیین
دارای کیش و آیین مشترک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از به آیین
تصویر به آیین
آیین نیکو، کسی که دین و آیین خوب دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوآیین
تصویر نوآیین
نوپدید آمده، نوباوه، زیبا، آراسته، بدیع، برای مثال نوای تو ای خوب ترک نوآیین / درآورد در کار من بینوایی (منوچهری - ۱۵۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زرآگین
تصویر زرآگین
پر از زر، انباشه از زر، سراسر زرد رنگ، به رنگ زر، برای مثال بوستان را مهرگانی باد زرّآگین کند / رنگ بستاند ز گل ها باده را رنگین کند (قطران - ۸۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هروئین
تصویر هروئین
گردی سفید رنگ، بی بو، تلخ و اعتیادآور از مشتقات مرفین، که از مرفین و کوکائین قوی تر و کشنده تر است و استعمال آن اثر آنی و شدید تخدیری در انسان تولید می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چهارآیین
تصویر چهارآیین
چهار مذهب، چهار مذهب اهل سنت شامل حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی، خیمۀ بزرگ چهار گوشه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زهرآگین
تصویر زهرآگین
زهرآلود، زهردار، آمیخته به زهر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شرایین
تصویر شرایین
شریان ها، سرخ رگ ها، جمع واژۀ شریان
فرهنگ فارسی عمید
(هََ)
دهی است از دهستان خرقان شرقی بخش آوج شهرستان قزوین واقع در 15 هزارگزی جنوب شرقی آوج. ناحیه ای است کوهستانی، سردسیر و دارای 1270 تن سکنه. از چشمه ها مشروب میشود و محصول عمده اش غلات، سیب زمینی، انگور، زردآلو و شغل اهالی زراعت است. شامل دوبخش علیا و سفلی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(سِ پِ)
آنکه صفت و آیین او چون سپهر بود. بلندطبع:
خسرو جلال الدین سزد دارای شروان این سزد
برجش سپهرآیین سزد دوران نو پرداخته.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
تصویری از نوآیین
تصویر نوآیین
زیبا، آراسته، نوپدید آمده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرآینه
تصویر هرآینه
در همه احوال، در هر صورت
فرهنگ لغت هوشیار
گرد سفید و بی بو و تلخ مزه ایست که در آب بسیار کم حل میشود و معمولاً در طب کلریدرات آنرا بکار میبرند که در آب قابل حل است، یکی از مواد مخدر خطرناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همایین
تصویر همایین
جمع همیان، از ریشه پارسی همیان ها از اربندها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع صرفی. توضیح در عربی در حالت نصبی و جری استعمال شود ولی در فارسی مراعات این قاعده نکنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرآیینه
تصویر هرآیینه
هرآینه: (هرآیینه خردداری ودانی که توامروز درشهرکسانی) (ویس ورامین) -2 هرآینه
فرهنگ لغت هوشیار
جمع شریان، سرخرگ ها جمع شریان رگهایی که خون را از قلب به طرف اعضا و انساج برند رگهای جهنده سرخ رگها. توضیح این کلمه به دو یاء است ولی بعضی یاء اول را به همزه تبدیل کنند و شرائین گویند و آن بر خلاف قاعده عربی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدآیین
تصویر بدآیین
بد اخلاق، بدخوی وکافر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آذرآیین
تصویر آذرآیین
چهارمین آتشکده از هفت آتشکده بزرگ ایرانیان قدیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از به آیین
تصویر به آیین
نیک سیرت، نیک خصلت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چهارآیین
تصویر چهارآیین
((چَ))
چهار مذهب معروف اهل سنت، حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زهرآگین
تصویر زهرآگین
زهرآلود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شرایین
تصویر شرایین
((شَ))
جمع شریان
فرهنگ فارسی معین
((هِ))
گرد سفید رنگی است از مشتقات مرفین ولی از مرفین و کوکایین قوی تر و کشنده تر که اعتیادآور است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هرآینه
تصویر هرآینه
((هَ نِ))
ناچار، لابد، قطعاً
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زهرآگین
تصویر زهرآگین
سمی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از به آیین
تصویر به آیین
مرسوم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شهرآیین
تصویر شهرآیین
تمدن
فرهنگ واژه فارسی سره
هرای و هرایی در لغت به معنی فریاد و فریاد در کوهستان استدر
فرهنگ گویش مازندرانی