معنی هرآینه - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با هرآینه
هر آینه
- هر آینه
- به طور قطع و یقین، حَتماً، حَتم، شیرین، قَطعاً، بِه یَقین، یَقیناً، حَقاً
هرگاه
فرهنگ فارسی عمید
هرآیینه
- هرآیینه
- هرآینه: (هرآیینه خردداری ودانی که توامروز درشهرکسانی) (ویس ورامین) -2 هرآینه
فرهنگ لغت هوشیار