جدول جو
جدول جو

معنی به آیین

به آیین
آیین نیکو، کسی که دین و آیین خوب دارد
تصویری از به آیین
تصویر به آیین
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با به آیین

به آئین

به آئین
نیک سیر. نیک خصلت:
آن نکوطلعت و فرخنده امیر
آن به آئین و پسندیده سوار.
فرخی، فر و شکوه. جلال و عظمت:
چون قصد به ری کرد و به قزوین و به ساوه
شد بوی و بها از همه بویی و بهایی.
منوچهری.
باشرف ملکت را سیرت خوب تو کند
بابها دولت را فر وبهای تو کند.
منوچهری.
چون رسول بهرام را بدید با آن قد و قامت و بها و ارج دانست که... (فارسنامه ابن البلخی ص 76).
گفت رگهای منند آن کوهها
مثل من نبوند در فر و بها.
مولوی
لغت نامه دهخدا