جدول جو
جدول جو

معنی هذف - جستجوی لغت در جدول جو

هذف
(هََ ذِ)
مرد شتاب رو چابک. (منتهی الارب). سریع حاد. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
هذف
زرنگ، شتابان: مرد
تصویری از هذف
تصویر هذف
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هدف
تصویر هدف
غرض، مقصود، نشانۀ تیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هذر
تصویر هذر
سخن بیهوده و بد گفتن، بیهوده گویی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هذا
تصویر هذا
اسم اشاره، این، اشاره به شخص یا شیء نزدیک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حذف
تصویر حذف
قطع کردن، انداختن، افکندن، ساقط کردن، دور کردن، در علوم ادبی انداختن یا ترک کردن یکی از حروف در نظم یا نثر و گفتن شعری که مثلاً حرف «ل» در آن نباشد یا استعمال کلمات بی نقطه، در علوم ادبی در علم عروض حذف یک هجای بلند از انتهای سه رکن مفاعیلن، فاعلاتن و فعولن که از آن به ترتیب فعولن، فاعلن و فعل حاصل شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قذف
تصویر قذف
تهمت و افترا بستن، استفراغ کردن، دشنام دادن، پرتاب کردن، دور انداختن
فرهنگ فارسی عمید
(مُ ذِ)
مرد شتاب رو و تیز. (منتهی الارب) (از آنندراج). مرد شتاب رو چابک. (ناظم الاطباء). هذاف. تندرو. جلد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هذر
تصویر هذر
سخن بیهوده و بد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هوف
تصویر هوف
گول، تهی مایه نا آگاه باد سرد، باد گرم از واژگان دو پهلو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هکف
تصویر هکف
شتاب کردن در رفتن یا دویدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هدف
تصویر هدف
نشانه تیر، غرض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هذا
تصویر هذا
این: نرینه این (اشاره بشخص یا شی نزدیک)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هتف
تصویر هتف
بانگ کردن آوای بلند -1 بانگ کردن، بانگ زنی، آوازبلند بانگ سخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هذه
تصویر هذه
مونث هذا این: مادینه مونث هذا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عذف
تصویر عذف
خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حذف
تصویر حذف
افتاده، افتادگی، سقط
فرهنگ لغت هوشیار
ارنگ چفته (اتهام)، سنگ انداختن سوی زی، کنگره در ساختمان، ستیغ بر آمدگی در کوه، رود کنار، جای لیز، دور دور دست، جمع قذوف، دور دست ها و دوری، سوی زی، جای لیز، بیابان فراخ، جمع قذفه، کنگره ها سنگ انداختن، ببدی نسبت کردن دشنام دادن، قی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هذر
تصویر هذر
((هَ ذِ))
مرد بسیار سخن و بیهوده گوی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هتف
تصویر هتف
((هَ))
بانگ کردن، آواز بلند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هدف
تصویر هدف
((هَ دَ))
نشانه، غرض، نشانه تیر، جمع اهداف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هذا
تصویر هذا
((هاذا))
این (اشاره به شخص یا شیء نزدیک)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هذر
تصویر هذر
((هَ ذَ))
پریشان گفتن، سخن باطل گفتن، سخن بیهوده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هکف
تصویر هکف
((هَ کَ))
بیهوده، بی فایده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قذف
تصویر قذف
((قَ))
استفراغ، بالا آوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حذف
تصویر حذف
((حَ))
انداختن، افکندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حذف
تصویر حذف
زدایش، ستردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هدف
تصویر هدف
آرمان، آماج، انگیزه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حذف
تصویر حذف
Deletion, Elimination
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از هدف
تصویر هدف
Purpose
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از هدف
تصویر هدف
propósito
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از حذف
تصویر حذف
удаление , устранение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از هدف
تصویر هدف
propósito
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از حذف
تصویر حذف
Löschung, Beseitigung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از هدف
تصویر هدف
cel
دیکشنری فارسی به لهستانی