جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با قذف

قذف

قذف
تهمت و افترا بستن، استفراغ کردن، دشنام دادن، پرتاب کردن، دور انداختن
قذف
فرهنگ فارسی عمید

قذف

قذف
ارنگ چفته (اتهام)، سنگ انداختن سوی زی، کنگره در ساختمان، ستیغ بر آمدگی در کوه، رود کنار، جای لیز، دور دور دست، جمع قذوف، دور دست ها و دوری، سوی زی، جای لیز، بیابان فراخ، جمع قذفه، کنگره ها سنگ انداختن، ببدی نسبت کردن دشنام دادن، قی کردن
فرهنگ لغت هوشیار

قذف

قذف
جَمعِ واژۀ قُذفَه. (منتهی الارب). رجوع به قذفه شود
لغت نامه دهخدا

قطف

قطف
سَلمِه، گیاهی بیابانی و خودرو دارای ساقۀ کوتاه و برگ های بیضی شکل مانند اسفناج که در پختن بورانی و آش به کار می رود، سَرمَک، سَرمَج، سَرمَق، اِسفِناجِ رومی،
نوعی درخت کوهی که دارای چوب سخت است
قطف
فرهنگ فارسی عمید

قطف

قطف
در علم عروض اسقاط سبب خفیف از آخر رکن چنان که از مفاعلتن مفاعل باقی بماند و نقل به فعولن شود، چیدن میوه
قطف
فرهنگ فارسی عمید

حذف

حذف
قطع کردن، انداختن، افکندن، ساقط کردن، دور کردن، در علوم ادبی انداختن یا ترک کردن یکی از حروف در نظم یا نثر و گفتن شعری که مثلاً حرف «ل» در آن نباشد یا استعمال کلمات بی نقطه، در علوم ادبی در علم عروض حذف یک هجای بلند از انتهای سه رکن مفاعیلن، فاعلاتن و فعولن که از آن به ترتیب فعولن، فاعلن و فَعَل حاصل شود
حذف
فرهنگ فارسی عمید