- هدایت (پسرانه)
- ارشاد، راهنمایی کردن به مسیر درست
معنی هدایت - جستجوی لغت در جدول جو
- هدایت
- راهبرد، رهنمود، راهنمایی
- هدایت
- راهنمایی کردن، راه راست نمودن
- هدایت
- راهنمائی و ارشاد کردن و رهبری
- هدایت ((هِ یَ))
- راهنمایی، راه راست نمودن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
راهبردی
آغاز اول چیزی ابتدا. یا محکمه بدایت. دادگاه شهرستان
آغاز، اول چیزی، اول کار
هدیه ها، تحفه ها، ارمغان ها، پیشکش ها، جمع واژۀ هدیه
هدایت در فارسی بنگرید به هدایت کردن
پیش کشیها، جمع هدیه
هادی ها، هدایت کننده ها، راه راست نمایان، رهنماها، پیشواها، جمع واژۀ هادی
تقدیمی، پیشکشی
پروانک راهنما
رفتنیدن
هاچیدن نیدن آنیهیدن جامنیدن زامنیدن وازنیدن هاختن هختن ویتاردن راهنمایی کردن
Redirect
Head, Pilot, Steer
Conductivity
redirecionar
dirigir, pilotar
condutividade
redirigir
dirigir, pilotar
conductividad
przekierować
kierować, pilotować, sterować
przewodność
перенаправить
возглавлять , пилотировать , управлять
проводимость
перенаправляти