هوادار، ذوالهواء، (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد)، حرف الف از حروف الفبا را گویند به جهت وسعت داشتن مخرج آن برای هوا در هنگام تلفظ، (المنجد) (معجم متن اللغه) (اقرب الموارد)
هوادار، ذوالهواء، (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد)، حرف الف از حروف الفبا را گویند به جهت وسعت داشتن مخرج آن برای هوا در هنگام تلفظ، (المنجد) (معجم متن اللغه) (اقرب الموارد)
یوسف بن محمد بن القسم الهدوی الحنفی، مکنی به ابوالقاسم. در مکه از ابوالقاسم یوسف بن علی بن ابراهیم مؤدب حدیث شنید. و ابوالفتیان عمر بن حسن الرواسی حافظ از وی استماع کرد. وی پس از سال 460 هجری قمری درگذشت. (اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 286)
یوسف بن محمد بن القسم الهدوی الحنفی، مکنی به ابوالقاسم. در مکه از ابوالقاسم یوسف بن علی بن ابراهیم مؤدب حدیث شنید. و ابوالفتیان عمر بن حسن الرواسی حافظ از وی استماع کرد. وی پس از سال 460 هجری قمری درگذشت. (اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 286)
عقبه بن سنان بن سعد بن جابرالدارع الهدادی، مکنی به ابوبشر از مردم بصره است. از هیثم بن شراج و غسان بن مضر روایت دارد. محمد بن یونس الکدیمی و یحیی بن صاعد را از وی روایت است. (اللباب فی تهذیب الانساب)
عقبه بن سنان بن سعد بن جابرالدارع الهدادی، مکنی به ابوبشر از مردم بصره است. از هیثم بن شراج و غسان بن مضر روایت دارد. محمد بن یونس الکدیمی و یحیی بن صاعد را از وی روایت است. (اللباب فی تهذیب الانساب)
خویشتن رابه چیزی دارو کردن. (زوزنی). خویشتن را دارو کردن به چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دوا کردن و درمان نمودن. (غیاث اللغات). خود را به چیزی دارو کردن. (آنندراج). خود را علاج کردن. (المنجد) : اگر سنبل از ضعف دل شد سقیم تداوی به عنبر کند از شمیم. ملاطغرا (از آنندراج)
خویشتن رابه چیزی دارو کردن. (زوزنی). خویشتن را دارو کردن به چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دوا کردن و درمان نمودن. (غیاث اللغات). خود را به چیزی دارو کردن. (آنندراج). خود را علاج کردن. (المنجد) : اگر سنبل از ضعف دل شد سقیم تداوی به عنبر کند از شمیم. ملاطغرا (از آنندراج)
ملخ، جراد، (تاج العروس) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه) (المنجد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : اذا اجدب الناس اتی الهاوی و العاوی، العاوی: الذئب وقال ابن الاعرابی انما هوالغاوی بالعین معجمه، هوالجراد و هو الغوغاء، و الهاوی: الذئب، لان الذئاب تهوی الی خصب، و قالوا: اذا اخصب الزمان جاء الغاوی و الهاوی، و قالوا: اذا جأت السنه جاء معها اعوانها یعنی الجراد و الذئآب، (تاج العروس)، گرگ، ذئب، (تاج العروس) (معجم متن اللغه)، مگس، ذباب، (ناظم الاطباء)
ملخ، جراد، (تاج العروس) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه) (المنجد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : اذا اجدب الناس اتی الهاوی و العاوی، العاوی: الذئب وقال ابن الاعرابی انما هوالغاوی بالعین معجمه، هوالجراد و هو الغوغاء، و الهاوی: الذئب، لان الذئاب تهوی الی خصب، و قالوا: اذا اخصب الزمان جاء الغاوی و الهاوی، و قالوا: اذا جأت السنه جاء معها اعوانها یعنی الجراد و الذئآب، (تاج العروس)، گرگ، ذئب، (تاج العروس) (معجم متن اللغه)، مگس، ذباب، (ناظم الاطباء)