- هجر
- دوری و جدایی از کسی
معنی هجر - جستجوی لغت در جدول جو
- هجر
- جدائی، مفارقت، ضد وصل، دوری
- هجر ((هِ))
- جدایی، دوری
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فراروی
مربوط به هجرت پیغمبر اسلام مثلاً تقویم هجری
دوری گزیدن از وطن، کوچ کردن از وطن خود و به جای دیگر رفتن، رفتن از شهری به شهر دیگر و در آنجا وطن کردن، مهاجرت پیامبر اسلام از مکه به مدینه، که مبدا تاریخ مسلمانان است
هجری در فارسی فرا رفت منسوب به هجرت. یاتاریخ هجری. تاریخ مسلمانان که مبداش سال هجرت پیمغبراسلام ازمکه بمدینه است. یاهجری شمسی. تاریخ هجری بحساب سالهای شمسی. یا هجری قمری تاریخ هجری بحساب سالهای قمری
زن فربه، سال پر هجرت در فارسی فرا روی (کوچ)، جداشدن، دل کندن: از زاد گاه
سگ تازی، نادان، دیوانه، بلند و باریک، دراز و لنگ
روباه، خرس، میمون دم دراز
جداشدن جدایی کردن، رحلت کردن هجرت کردن، جدایی مفارقت، رحلت مهاجرت، ترک وطن کفار وانتقال بدارالاسلام -6 ترک پیغمبراسلام مکه را وحرکت وی بسوی مدینه وآن در 16 ژوئیت سال 622 م. صورت گرفت وهمان مبدا تاریخ مسلمانان قرارگرفته: (هفتصد وپنجاه وچار ازهجرت خیرالبشر مهر را جوزامکان وماه راخوشه وطن) (حافظ) یا هجرت اولی. مهاجرت گروهی از پیروان پیغمبر اسلام ازمکه به حبشه که براثر آزار قریش بدستور پیغمبربسال پنجم ازبعثت رسول اتفاق افتاد
سخن زشت، بسندگی
((هِ رَ))
فرهنگ فارسی معین
کوچ کردن، ترک وطن، مبداء تاریخ مسلمانان که زمان هجرت پیامبر است از مکه به مدینه برابر با 622 م
دراز تر، زفت تر ستبر تر، گرامیتر
دور گشتگی فرا پروازی
جدایی، دوری
جدایی، دوری از دوستان و یاران
هجریه در فارسی مونث هجری فرا رفت مونث هجری سنه هجریه سنوات هجریه: (تشکیل مصلحت خانه (درزمان ناصر الدین شاه) درجمیعولایات برای مقاولات امورعامه اهالی که درسال سیزدهم ازجلوس مطابق سنه یکهزار ودویست وهفتاد وشش هجریه بعمل آمده)
فرا رفت ماهی
فرا رفت هوری فرا رفت خوری
تثنیه هجره بنگری به هجرتان تثنیه هجرت درحالت نصبی وجی (درفارسی مراعات این قاعده نکنند)، هجرتان
محلی که به آنجا هجرت کنند
تثنیه هجره دو فرا روی فرا روی به هبشه و فرا روی پیامبر اسلام (ص) تثنیه هجرت، درحالت نصبی و جری (درفارسی مراعات این قاعده نکنند) دوهجرت (مراد هجرت به حبشه وهجرتبه مدینه است)
مهاجرت و کوچ کردن، ارتحال
مفارقت، فرق، جدائی
جدایی، دوری
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
خورشید، آفتاب، خور، خورشید، از شخصیتهای شاهنامه، نام دانایی پرهیزکار در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی
آژیانه، آگور
خشت پخته، آجور صورتی از هاجر، نام مادر حضرت اسماعیل (ع)
منع، از کاری باز کردن، نهی، دلالت بر انتهار، از کاری باز داشتن، نهی کردن کسی
هم آوای نهر ستبر، پهناور