جدول جو
جدول جو

معنی هجر

هجر
(قَ)
پریشان گفتن و هذیان گفتن در خواب و بیماری. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه) (تاج العروس). هذیان درآینده در خواب و مرض و پریشان گفتن. (منتهی الارب). پرت و پلا گفتن. هجر. هجیری. اهجیری، بیهوده گفتن. (ترجمان عادل بن علی). فسوس کردن در منطق و سخن زشت و بیهوده و فحش گفتن. (منتهی الارب) (از معجم متن اللغه) (از اقرب الموارد) ، ترک چیزی کردن. ترک کار لازم کردن. (از معجم متن اللغه). هجر
لغت نامه دهخدا